چرا شاخص وارن بافت معیار مناسبی برای ارزیابی وضعیت بازار سرمایه ایران نیست؟
سال ۲۰۰۱ وارن بافت "نسبت ارزش بازار سرمایه به تولید ناخالص داخلی" را به عنوان یکی از معیارهای تشخیص اینکه "آیا بازار بیش از ارزش ذاتی آن قیمتگذاری شده" معرفی کرد.
با استناد به نظر بافت هر گاه این شاخص بالاتر از ۱۰۰ قرار گرفت میتوان آنرا نشانه ای از ارزشگذاری بیش از واقعیت تلقی کرد.
از تابستان ۱۳۹۸ این شاخص تقریباً بالای ۱۰۰ قرار دارد و هر از چندی در ایران نیز مطالبی با استناد به این شاخص در مورد حبابی بودن بازار سهام منتشر میشود که به دلایلی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت میتوان این شاخص را فاقد ارزش تحلیلی برای ایران دانست.
۱- بازار سهام در ایران نسبت به کشورهای دارای بازار توسعه یافته دارای ساختاری بسیار در هم تنیده است. به این معنی که یک شرکت پذیرفته شده در بورس یا فرابورس ممکن است زیرمجموعههای متعددی داشته باشد که آنها نیز در این بازارها حضور دارند لذا مشکل دوبار شماری ارزش شرکتها در ایران جدی است. مطابق آخرین تحقیقات به عمل آمده حدود ۳۰ درصد ارزش بازار سرمایه حاصل دوبار شماری است.
۲- تولید ناخالص داخلی نمایانگر جریان فعالیتهای اقتصادی در یک کشور است. این شاخص نشان میدهد در دوره قبل تولید اقتصاد چقدر بوده است، اما ارزش بازار تابعی از دیدگاه فعالین صنعت نسبت به درآمدهای آتی شرکتها است.
۳- بیش از نیمی از سهم تولید ناخالص داخلی در ایران متعلق به بخش خدمات است در حالی که این بخش سهم بسیار کمی در بازار سرمایه کشور دارد. مطابق گزارش سازمان بورس اوراق بهادار بیش از ۶۰ درصد ارزش بازار مربوط به صنایع مرتبط با زنجیره تولید مواد شیمیایی و فلزات هستند. در نتیجه مقایسه نسبت این دو شاخص که هر یک دو بخش جدا از اقتصاد را نمایندگی میکنند، حاوی اطلاعات قابل توجهی نیست. در نتیجه به عنوان یک قاعده کلی میتوان گفت شرکتهای لیست شده در بورس نمیتوانند واقعیات مرتبط با تولید ناخالص داخلی را منعکس کنند.