فرهنگی که سَمبُل و اسطورههایش «امیرحسین تتلو»، «مائده هُژَبری» و «اسکپتیک» باشد، عمیقاً دچار بحران شده است.
«امیرحسین تتلو» و «مائده هُژَبری» فریادِ سرخوردگیِ نسلهای جوانِ ایرانی هستند. استقبالِ جوانان از آنها، فَوَرانِ بغضهای فروخورده و خشم و تنفر جوانانِ ایرانی است که توسط نظام سرکوب شدهاند. پدیدۀ تتلو و استفاده از الفاظ رکیک و محبوبیت پیدا کردنش، از منظرِ جامعهشناسی و روانشناسیِ اجتماعی قابلِ تأمل است.
آنتونیو گرامشی، جامعهشناسِ مارکسیستِ مشهورِ ایتالیایی میگوید: «ملّتی که بدنبال آرمانهایی بوده، و بهر دلیلی به آن آرمانها نرسیده و آرمانهایش سرکوب شدهاند؛ مشکلی که پیدا میکند، این نیست که دیگر بچیزی باور ندارد، بلکه مشکلش این است که بدنبال هر چیزی میرود.» نسل جوانِ ایران، مصداقِ این سخنِ گرامشی شده است. از گرایش به تتلو گرفته تا تمایل به انواع و اقسام افکار و عقایدِ واهی و ناکجا آباد. «انتخابات آزاد»، «حاکمیت قانون»، «نبود زندانی سیاسی»، «آزادی بیان»، «سَرِ جنگ با دیگران نداشتن»؛ آرمانهایش بودند که بهآنها نرسیدند. دیگه هیچچیز برایشان ارزشی نداره و بچیزی دیگه باور ندارن. شدهاند مُریدِ تتلو و پیروِ اسکپتیک. چون احساس میکنند همهچی دروغ و فریب و خیال بود.
جامعهای که بُت و سَمبُلاش «امیرحسین تتلو»، «مائده هُژَبری» و «اسکپتیک»ها شده باشند، دچار بحران شده و جامعۀ خیلی نرمالی نیست.
شبکۀ تلویزیونی «کانال یک» - برنامۀ «آخرین لحظه» | تحلیل سوژههای خبری، دوشنبۀ هر هفته