ولایت در ترازوی عدالت! چرا تلقی رایج از ولایت فقیه، مانع تحقق عدالت است؟
«بايد مسلمان اين طور باشد كه اگر- هر كه مىخواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مىخواهد باشد- اگر ديد پايش را كنار گذاشت، شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار.» این جملهای است که امام خمینی پس از پیروزی انقلاب در تاریخ ۸ خرداد ۵۸ آن را بیان کردند.
علی رغم اینکه این مضمون بارها در کلمات متعددی از ایشان ذکر شده. اما تلقی رایج از ولایت فقیه با اینگونه جملات، تفاوت بنیادین دارد.
آنچه در تریبونهای مختلف از سوی افراد شاخص که گفتمان رسمی حاکمیت را نمایندگی میکنند، ترویج میشود، خوانشی از ولایت فقیه است که در آن تلاش میشود ولایت فقیه را فراتر از یک مسئولیت تحلیل کند. در این بینش، ولیّ فقیه ولایتش ولایت پیامبر و سائر ائمه است، اما نه صرفاً به دلیل وظایفی که دارد! بلکه او مقامی معنوی از جنس مقام انبیاء را حائز شده.
به عنوان نمونه سردار غیب پرور رئیس وقت سازمان بسیج در شهریور ۹۶ گفته بود: «میزان حق و باطل بودن به میزان اتصال ما به ولی فقیه است و به عبارتی هرکسی با رهبری نیست با شمری که روی سینه امام حسین(ع) نشسته، فرقی نمیکند!»
یا سردار قاآنی فرمانده فعلی سپاه قدس معتقد است: «ما باید زیر پرچم آقا سینه بزنیم! هر کسی خیلی آدم خوبیه! نماز شب خون! خدمتگزار! صد سال سابقه داره! نوش جونش! بیاد خونه ما چایی شیرینی میذاریم جلوش! اما اگر در مسیر ولایت نبود، حرفش فاضربوه علی الجدار! تو آشغالدونیه!»
این معنا توسط روحانیون سرشناس حکومتی نیز ترویج میشود. مهر ۱۳۹۴ حجت الاسلام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران جایگاه ولی فقیه را مانند ائمه دانست و طی سخنانی گفت: «اگر بنا باشد از رهبری خوب اطاعت نشود و خواص و مردم رهبر را تنها بگذارند یا رهبری مانند حضرت علی منزوی می شود، یا مانند امام حسین کشته و یا مانند امام زمان از چشم ها غایب می شود
یا حجت الاسلام علم الهدی امام جمعه مشهد میگوید: «هرکسی بگوید رهبری معصوم نیست، بدانید به دنبال رویارویی با پیامبر است!...چون رهبری نظر کارشناسی میدهند؛ کسی که بدون تحقیق با ایشان مخالفت میکند و میگوید رهبری معصوم نیست، یا دیوانه است و یا دشمن!»
برخی پا را فراتر گذاشته و به نوعی عصمت در ولیّ فقیه تصریح هم میکنند. مثلاً مرحوم یزدی در تیر ۹۰ گفته بود: «ولیّ مطلق فقیه در تصمیمات خود هیچگاه اشتباه نمیكند؛ چرا كه اگر بخواهد تصمیمی بگیرد و این تصمیم صد در صد به ضرر امت اسلام باشد، وظیفه لطف امامتی امام زمان(عج) ایجاب میكند كه به هر نوعی وی را ارشاد كند.»
البته برخی نیز مانند مرحوم مصباح میگفتند: «احتمال خطا و اشتباه در مورد ولی فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطای او پی ببرند، از این رو میتوان به ولی فقیه انتقاد کرد. ما نه تنها انتقاد از ولی فقیه را جایز میشماریم بلکه بر اساس تعالیم دینی معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای اوست. این حق تحت عنوان النصیحة لائمة المسلمین تبیین شده است.» (کتاب نقد، شماره۷، ص۷۴) اما خود آقای مصباح در فروردین ۹۸ با ابراز شگفتی گفته بود: «اینکه فردی به مدت ۳۰ سال در مسندی بنشیند و با پیچیدهترین مسائل اجتماعی روز مواجه باشد و نتوان یک نمونه بیان کرد که ایشان اشتباهی داشته باشد، جای تعجب است. آن هم در دنیایی که رهبران عالم روزانه اشتباهات متعددی دارند!»
حجت الاسلام پناهیان در اردیبهشت ۹۰ سخنران بیت رهبری بود. او در این سخنرانی با طرح این مطلب که «باید فرسنگها از "عدالتزدگی منهای ولایت" فاصله بگیریم» گفت: «این امتحانی که ما داریم با هم از آن صحبت میکنیم، امتحان فوقالعاده پیچیده، دقیق و قابل تأملی است. تک تک ما هم در معرضش هستیم، هیچکس نمیتواند بگوید که این حرف مال من نیست.»
آقای پناهیان برای این تحلیل خود به نمونههای متعددی اشاره میکند؛ از جمله آنکه میگوید: «مالک اشتر گاهی بوده سرِ عدالت داشتن و رعایت عدالت از علیبن ابیطالب(ع) سؤال کرده...از اینجاها شروع میشود، تا اینکه خوارج گیر میدادند به علیبن ابیطالب(ع) که شما فلانجا عدالت را رعایت نکردید...این قصّه همهجا هست، خیلی باید مراقبت کرد...یکدفعهای میبینی حضرت موسیبن عمران با خضر همراه است، همینجور سؤالها را از خضر میکند.» پناهیان در نهایت میگوید: «ولایت بر عدالت مقدم است و مبادا تو یکدفعهای بهانه کنی عدالت را علیه ولایت بشوری. وقتی امر ولایت تثبیت شد، بعداً. الان چه وقتِ از عدالت دم زدن است؟»
این معانی نوعی فرهنگ سرسپردگی را در مواجهه با قدرت سیاسی تئوریزه میکند. این مطلب باعث آن شده تا افراد متعددی به صرف مخالفت با پیگیری های حقوقی مواجه شوند و نقد تصمیمات و دستگاه تحت مدیریت ولی فقیه، بی هزینه نباشد و در نیروهای مذهبی حتی پرسش گری از ولی فقیه نیز به نوعی جسارت تعبیر شود.
در آبان ۹۸ در پی گرانی بنزین شاهد صحنه های تلخی بودیم که منجر به کشته شدن بسیاری از هم وطنانمان شد. این تصمیم که با مخالفت حتی برخی از مراجع مانند آیت الله صافی گلپایگانی مواجه شد، اما رهبر انقلاب از آن تصمیم حمایت کردند.
در پی این سخنان، برای برخی نیروهای مذهبی که تصمیم را به دولت تقلیل میدادند، ابهامات فراوانی ایجاد شد و باعث شد تا تحلیل های مختلفی در دفاع از این تصمیم منتشر شود.
به عنوان نمونه سایت رجانیوز در یادداشتی با عنوان «فهم پیچیدگیهای رفتار ولیّ» تصمیم به گرانی بنزین را اینگونه توصیف کرد: «ممکن است خضر زمانه ما به دلایلی، برخی ساختارهای درحال سقوط نظام اسلامی را مرمت نماید؛ ساختارهایی که ممکن است افراد و جریانات غیرانقلابی برآن حاکم باشند که در معیشت مردم نیز اختلال ایجاد نموده اند.»
به نظر میرسد این فرهنگ، آسیبهای فراوانی دارد. خصوصاً اینکه این امکان وجود دارد که این جایگاه لزوماً در آینده در اختیار افراد صالح نباشد. بنابراین برای بسیاری این سوال وجود دارد که چه اختیارات حقوقی برای نظارت عمومی بر مقامات ارشد حکومت وجود دارد؟ در حال حاضر تنها نهاد رسمی که برای نظارت بر صفات ولی فقیه وجود دارد، مجلس خبرگان است. اما داوطلبان مجلس خبرگان نیز باید توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شوند. داوری صلاحیتها همواره با مناقشات زیادی مواجه بوده. از سوی دیگر گفتمان رهبر قبلی و فعلی انقلاب با شکل گیری امکان نقد حتی از بالاترین مقام حکومتی، سازگار است.
مرحوم امام خمینی در تبیین مساله ولایت فقیه می فرمایند: «وقتى میگوييم ولايتى را كه رسول اكرم و ائمه داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين #توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقهاء همان مقام ائمه و پيامبر است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از ولايت يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس كه يك وظيفه سنگين و مهم است، میباشد.» (ولایت فقیه امام خمینی ص۵۶)
بر همین اساس مطالب مختلفی در حق نقد حاکمان از سوی ایشان صادر شده. مثلاً ایشان در ۱۹ دی ۵۷ گفته بودند: «هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد.» همچنین در ۲۴ دی ۵۷ اعلام کردند: «ما امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.»
نظر شما چیست؟ آیا تلقی موجود از ولایت فقیه باعث اختلال در تحقق عدالت نشده و نباید نگاه تحول خواهانه به این مساله داشت؟