مهسا امینی، قربانی شکاف فرهنگی
در خصوص تراژدی ژینا، مطالب زیادی گفته شده که میتوان آنها را به دو دستۀ اکثریت و اقلیت تقسیم کرد. اکثریت آن را محکوم کرده و دلیل دیگری بر ذات غیر دموکراتیک نظام دانستند. اقلیت که شامل حکومتیها میشود، مرگ مهسا را ناشی از ایست قلبی دانسته و معترضین را متهم به بهرهبرداری فرصتطلبانه از یک حادثه مینمایند.
همچون حوادث دردناک مشابه دیگر، غلیان عواطف و احساسات برخاسته از ماجری ژینا بتدریج فروکش خواهد کرد. اما یک جنبه از این ماجرا جا دارد که همۀ ما، اعم از مخالفین و موافقین نظام را اندکی بفکر فرو برد.
در یکی از گفتوگوهایم با جناب شهرام همایون حدود یک سال پیش گفتم که جامعۀ ایران با سه شکاف اساسی روبروست. شکاف نخست میان ثروتمندان و تهیدستان ایران است. دومین شکاف، شکاف قومیتی و سومی شکاف فرهنگی. این سه شکاف هر کدام به تنهایی میتوانند همچون سیلی بنیانکن یا زلزلهای قدرتمند، جامعۀ ایران را در آینده به لرزه در آورند. دو شکاف اقتصادی و قومیتی حرف و حدیث جدیدی نیستند. اما «شکاف فرهنگی» که ظرف ۴۳سال گذشته آرام آرام در جامعۀ ما بوجود آمده، از بسیاری جهات از آن دو شکاف دیگر میتواند برای آیندۀ کشور خطرناکتر باشد. در سادهترین شکلش، شکاف فرهنگی را میتوان رویارویی میان آنان که پایبند به ایدئولوژی و باورهای دینی نظام هستند از یک سو، و کسر قابل توجهی از نسلهای جدید که با تمام وجود از باورهای نظام منزجرند. حتی تصور اینکه اگر این دو بخش از جامعۀ ایران روزی رو در روی یکدیگر قرار بگیرند چه بر سر کشور خواهد آمد هم ترسناک است. البته بسیاری از ایرانیان که تعلق خاطر عمیقی به نژاد اصیل ایرانی و فرهنگ و تمدن غنی ایران دارند، چنین تهدیدی را جدی نمیدانند. بزعم آنان، ایرانیها متمدنتر از سوریها، عراقیها، لبنانیها، افغانستانیها، صربها و کرواتها و سایر اقوام و ملیتهایی هستند که سرزمینهایشان در نتیجۀ شکافهای قومیتی و فرهنگی آتش گرفت. آنها معتقدند که عنصر ایرانیت همچون ریسمانی مستحکم، همۀ اقوام و قومیتهای ایرانی را در طول تاریخ یکپارچه و متحد نگه داشته و خواهد داشت. آنها معتقدند که چنین نگاههایی و سخن از چنین شکافهایی مغرضانه، کوتهبینانه و ناشی از عدم شناخت تاریخ و فرهنگ غنی ایران زمین و تمدن سترگ ایرانشهری میباشد. حتی برخی از منتقدینم که در طیف براندازان قرار دارند، من را متهم به فریبکاری مینمایند که با طرح چنین سناریوهایی، قصد آن دارم که جلوی خیزش ملت بزرگ ایران را گرفته و با ترساندن آنان از هرج و مرج و بیثباتی، مانع از خیزش و انقلاب آنان علیه نظام اسلامی شوم.
????️من از خدای دو جهان میخواهم که حق با مخالفین من باشد و من در شناخت جامعۀ ایران اشتباه کرده باشم. در ایران ما نه با شکاف قومیتی روبرو هستیم و نه مشکلی بنام شکاف فرهنگی در جامعهمان بوجود آمده. این شکافها و تضادها مال کشورهای عراق، سوریه و افغانستان است. ما به سوئد، نروژ و دانمارک نزدیکتریم تا سوریه، عراق و افغانستان. دعا میکنم که اینگونه باشد و من در اشتباه باشم. اما کم نیستند علائم کوچکی که بعضاً چندان دیده نمیشوند، ولی بنظر من حکم نوک آن کوههای عظیم یخ را دارند که بعضی وقتها در قطب ظاهر میشوند. اخیراً شاهد بودیم که بر سر حجاب میان بانوان کشورمان برخوردهای تند و آشکاری اتفاق افتاد. من این برخوردها را یکی از علائم شکاف فرهنگی میدانم. حکومت البته دخالت نموده و طرف بانوانی که از حجاب اجباری حمایت میکردند را گرفت و مخالفین حجاب اجباری را مجازات نمود. اما این کار حکومت فقط شکاف میان بانوان محجبه و غیرمحجبه را بیشتر کرد. در گذشتۀ ایران، حجاب مسئلۀ اجتماعی در کشور نبود. دو زن ایرانی که یکی محجبه و دومی غیرمحجبه بودند، نسبت بهم احساس مقابله نمیکردند. اما در سایۀ سیاستهای نابخردانۀ نظام، بتدریج این دو در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. رویگردانی بسیاری از نسلهای جدید از باورهای دینی و در مقابل، اعتقادات عمیق بخشهای دیگر، نشانۀ دیگر شکاف فرهنگی است. راه دور نرویم؛ تراژدی مهسا محصول شکاف فرهنگی بود. نظام میگوید که او در بازداشتگاه دچار سکتۀ مغزی و قلبی شده و کسی در بازداشتگاه وزراء متعرض وی نشده. اما روایتهای دیگری هست که حکایت میکند ژینا در نتیجۀ ضربهای که یکی از مأمورین به وی وارد میسازد، دچار مشکل میشود. واقعیت آنست که کم نیستند مأمورین نظامی، انتظامی، یگان ویژه، نیروهای بسیجی و لباس شخصیها که براحتی حاضر هستند با کوباندن مشت بر سر ژیناها، آنها را ادب نمایند.
????️ادامه را در فایل صوتی «آسیبشناسی تراژدی ژینا و شکاف فرهنگی جامعۀ ایران» در لینک ذیل بشنوید:
https://t.me/sadeghZibakalam/4649