به «خاتمی» افتخار میکنم، چون ماندن بههر قیمتی در قدرت را انتخاب نکرد
نظام و اپوزیسیون علیرغم همۀ اختلافاتشان یک وجه مشترک دارند، آن هم در دشمنی با آقای «خاتمی» و اصلاحطلبان است. ظرف ۲۶سال گذشته، حاکمیت نفرتش از اصلاحطلبان را پنهان نساخته. اپوزیسیون هم اصلاحطلبان را رقیبی برای خودشان میدانند که هنوز اندکی در میان اقشار و لایههای تحصیلکرده، در داخل کشور پایگاهی دارند و آخرین مانع بر سر راه همهگیر شدن گفتمان براندازی هستند.
اصلاحطلبان را مزدور، فریبکار و ناجی نظام میدانند. آنها را متهم میکنند که علیرغم آنکه نظام ثابت کرده که هیچ تغییر و اصلاحی را برنمیتابد و لاجرم بهجز براندازی، گزینۀ دیگری باقی نمانده، اما اصلاحطلبان بهواسطۀ دریافت سهمی از قدرت، همچنان با براندازی و نجات کشور همراهی نمیکنند.
جنبش «زن-زندگی-آزادی» حملات اپوزیسیون به اصلاحطلبان را چندین برابر کرد. بهنحوی که هر موضعگیری که آنان کردند، بهشدت مورد حملۀ اپوزیسیون قرار گرفت و آنان متهم شدند که نظام از سال۷۶ در شرف سقوط بوده، اما اصلاحطلبان با فریب مردم و شرکت در انتخابات، مانع شدهاند.
من، علیرغم انتقاداتی که نسبت به جریان اصلاحات داشتهام، چه در همان مقطع باشکوه بعد از دوم خرداد۷۶، که آنان بر فراز ابرها و در آسمانها بودند، و چه بعدها که محبوبیتشان تنزل پیدا کرد، اما امروز همراهی و همصدایی با اپوزیسیون بهمنظور بهرهبرداری از خشم و کینۀ مردم علیه خاتمی و جریان اصلاحات را درست نمیدانم. قبول دارم زدن اصلاحطلبان و آنان را همردیف اصولگرایان حاکمیتی نشان دادن، باعث ایجاد محبوبیت میشود؛ اما آن را غیر اخلاقی میدانم.
نخستین و ارزشمندترین شایستگی آقای خاتمی، آن بود که حاضر نشد برای کسب قدرت و ماندن در قدرت، دروغ بگوید و بههر قیمتی در قدرت باقی بماند. در جریان انتخابات، وعدۀ آزادی داده بود و بعد از انتخابش، مطبوعات غیرحکومتی با تیراژهای چندصدهزار منتشر شدند. پروندههای اتهامات سیاسی بهنحو چشمگیری کاهش یافت و وقتی بخشی از وزارت اطلاعات مرتکب از بین بردن مخالفین شد، آن را پردهپوشی نکرد. یکی از آزادترین انتخابات بعد از انقلاب را برگزار نمود. انتصاباتش بیش از آنکه مبتنی بر وابستگیهای سیاسی و امنیتی باشد، بر اساس تحصیلات و شایستهسالاری بود. مفاسد اقتصادی بهنحو محسوسی کاهش یافت و «جامعۀ مدنی» و «گفتوگوی تمدنها» جایگزین «مرگ بر آمریکا» و «نابودی اسرائیل» شد. برای نخستینبار، برخی از ایرانیان بهفکر بازگشت بهکشور افتاده بودند.