آیا تغییرعقیده سیاستمداران دهه ۶۰ مایه شرمساری است؟
پاسخ صادق زیباکلام به منتقدینِ نظراتِ منتشرشدهاش در سال ۱۳۵۸
کلیپی ازبنده هست، مربوط به اوایلِ انقلاب که درآن من درست برخلاف نظرم امروزیام؛ ازعدم وابستگی به غرب، مخالفت با صنایعِ مونتاژ و لزوم خودکفایی با تمام وجود دارم دفاع میکنم. این کلیپ رو مخالفین و منتقدین من، ازجمله حزباللهیها، شاه اللهی ها، سلطنت طلبها و براندازان بمنظوربیاعتباریام منظماً در فضای مجازی دست بدست میکنند. هدفِ هردو جریان آنست که به مخاطبینم یادآورشوند همانطورکه صادق زیباکلام از باورهایِ دیروزش اینگونه عبورکرده،ممکن است فردا هم آنچه امروز درست میپندارد را اعلام نماید که نادرست بوده. آنچه این دوستان به آن توجهیی ندارند، چگونگنی بوجود آمدن این تغییراست.
من ۴۲ سال پیش، افکار و آرایی میداشتم.اما درخلال این ۴۲سال تحصیل کردم، مطالعه، تحقیق وتدریس نمودم، نیم نگاهی به تغییراتِ دنیای بیرون ازکشورم داشتهام، وبالاترازهمه اینها، تجربه اجتماعی اندوخته ام.اتفاقاً اگرمجموعه اینها هیچ تغییر و تحولی درمن بوجود نمیاورد جای شگفتی میبود. حتی نباتات هم رشد میکنند وفقط سنگ وجمادات هستند که هیچ تغییری درآنها بوجود نمیاید. اگردرآگاهی بشرهیچ تغییری بوجود نمیامد، ما امروزهمچنان درهیت بطلمیوسی بسرمیبردیم و حسب اعتقادات کلیسای قرون وسطی تصورمیکردیم بواسطه قداستِ زمین ،خورشید وسایرسیارات بدورآن گردش میکنند. این فقط جزم اندیشی ایدئولوژی های سیاسی است که ثابت میمانند.
اتفاقاً مخالفینم درست میگویند ممکن است فردا قبض و بسطی در آراء امروزی ام پدید آید. نه ازاین تغییر خجلت زده خواهم شد نه سرافکنده.آنچه مایه شرم ساری میباشد، کتمانِ حقیقت وسخن گفتن، حسبِ خوشایند مخاطبینم هست تا پرستیژاجتماعی و محبوبیتم را پیش ایشان حفظ نمایم.
امّا درخصوصِ مخاطبانم و اینکه تکلیفشان با باورهایم چیست؟ دوستان،ملاکِ شما درپذیرش باورهای
ِمن میبایستی، عقل وفهم خودتان باشد.ونه بواسطه آنکه صادق زیباکلام آنرا گفته.بنابراین معیارِشما برای پذیرش آنچه امروز میگویم میبایستی منطق واستدلال سخنم باشد. درآنصورت، برایتان تغییرافکار و عقایدم چندان نمیبایستی اهمیتی داشته باشد. آنچه مهم است منطق و استدلالِ پشتِ سخنانم میباشد و اینکه آیا ذهن و درک شما آنرا پذیرفته یا خیر؟ بعبارت دیگر،مهم تغییرِ عقیده نیست بلکه منطقِ پشت آن تغییر میباشد.