قسمت سوم : داخل شدن جن به بدن انسان
سؤال: در روزهاي گذشته قضيه داخل شدن جن در بدن انسان مطرح شده و به خاطر اختلاف در خلقت، عقلاً محال است. انسان از گِل و جن از آتش خلق شده است و شياطين جز وسوسه تسلط ديگري ندارند و خداوند قدرتي براي تسلط آن ها بر انسان قرار نداده است! و نوارهاي ضبط شده كه منتشر شده دليلي بر اين امر نيست پس رد شما بر آن چيست؟
جواب: الحمد لله
داخل شدن جن به بدن انسان از ديدگاه قرآن و سنت و اهل سنت و جماعت و مشاهده و محسوسات، حق است و جز معتزله كه عقلهايشان را بر دلايل كتاب و سنت مقدم داشتند كسي با آن مخالفت نكرده است و ما آن را به صورت مختصر بازگو مي كنيم:
الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، او را دچار جنون نموده است».
قرطبي: در تفسير آن مي فرمايد:"اين آيه دليل است بر باطل بودن انكار كساني كه صرع را از جهت جن انكار مي كنند و گمان مي كنند كه آن به خاطر طبيعت انسان است و شيطان نمي تواند در انسان نفوذ كند و او را دچار ديوانگي سازد".
ابن كثير: در تفسير اين آيه مي فرمايد:"يعني روز قيامت از قبرهايشان جز به مانند كساني كه در اثر تماس شيطان دچار صرع شده اند، برنمي خيزند. ابن عباس مي گويد: كسي كه ربا مي خورد روز قيامت چون ديوانه اي كه حالت خفگي دارد برمي خيزد".
در حديث صحيح نسائي از ابي اليسر روايت مي كند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم در دعايش مي فرمود:(اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَرَمِ وَالتَّرَدِّي وَالْهَدْمِ وَالْغَمِّ وَالْحَرِيقِ وَالْغَرَقِ وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ...) «پروردگارا پناه مي برم به تو از پيري همراه با خرفتي، از افتادن از جاي بلند، غم و ناراحتي، از مردن به وسيله سوختن و غرق شدن و پناه مي برم به تو از اين كه شيطان هنگام مرگ با لمس كردن به من آسيب برساند و…» المناوي در كتاب"فيض" ج2ص148 در شرح عبارت(وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ) ميگويد: يعني مرا دچار صرع كند و مرا به بازي بگيرد و دين و عقلم را هنگام مرگ به فساد كشاند؛ با خصومت و دشمني كه دارد باعث لغزش قدم ها و از دست دادن عقل و بردباري شود و بر شخص هنگام جدايي از دنيا او را گمراه كند يا مانع توبه او گردد….
ابن تيميه در مجموع الفتاوي 24/276 مي گويد: داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت مورد تأييد است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح از پيامبر صلی الله علیه و سلم ثابت است كه ميفرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».
عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد:" به پدرم گفتم: كساني هستند كه مي گويند جن داخل بدن ديوانه نميشود. گفت: پسرم دروغ مي گويند. جن بر زبان شخص جن زده سخن مي گويد".
ابن تيميه در توضيح آن مي گويد:"آن چه كه او گفته است امري مشهور است چون شخصي كه دچار صرع شده است به زباني سخن مي گويد كه معناي آن دانسته نمي شود و به بدنش ضربه هاي بزرگي وارد ميشود كه اگر به شتر وارد شود آثار آن بر جاي مي ماند ولي شخص ديوانه نه ضربه را كه به او مي زنند احساس مي كند و نه كلامي كه بر زبانش جاري مي شود را مي فهمد. و ممكن است شخص دچار صرع شده كاري را براي شخص سالم نيز انجام دهد؛ و قاليچه اي كه بر آن نشسته است را جمع كند و اسباب و وسايل را جابجا كند و از مكاني به مكان ديگر رود و كارهاي ديگر نيز انجام دهد. اما كسي كه او را مشاهده كند برايش مشخص مي شود كسي كه بر زبان آن فرد سخن مي راند و حركت دهنده اين اجسام است كسي ديگر غير از آن فرد است". و مي فرمايد:" و هيچ يك از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انكار نكرده اند و كسي كه آن را انكار كند و ادعا كند كه شريعت آن را انكار كرده است بر شريعت خداوند دروغ بسته است چون دلايل شرعي وارد شدن جن به بدن انسان را نفي نميكند".
داخل شدن جن در بدن انسان از ديدگاه قرآن و سنت پيامبرصلی الله علیه و سلم و به اتفاق اهل سنت و جماعت كه بعضي از سخنانشان را آورديم مورد تأييد است.
اما اين فرموده الله تعالي:(وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ)[1] «بدون فرمان خدا نميتوانستند به وسيله آن به احدي زيان برسانند» هيچ شكي نيست كه اين دليل واضح و آشكار است كه جن نمي تواند به وسيله سحر يا صرع يا انواع ديگر از اذيت ها يا گمراهي ها به كسي ضرر برساند مگر اين كه خداوند اراده كرده باشد. حسن بصري مي گويد: همان گونه كه الله تعالي مي فرمايد هركس كه خداوند بخواهد شيطان بر او مسلط مي شود و هركس را خداوند نخواهد شيطان نمي تواند بر او تسلط يابد. پس شيطان كه جني كافر است بر مؤمناني كه دچار گناهان شده و از ذكر و ياد خدا و خالص گرداندن عبادت براي او، دور شده اند تسلط مي يابد اما نسبت به بندگان صالح خداوند شيطان قدرتي ندارد همان گونه كه مي فرمايد: (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَي بِرَبِّكَ وَكِيلًا)[2] «در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست و حمايتگري [چون] پروردگارت كافي است».
اما سبب هاي صرع : ابن تيميه در مجموع الفتاوي 19/39 مي گويد:"مس انسان توسط جن ممكن است به خاطر دوست داشتن، شهوت و عشق باشد همان گونه كه ميان انسان ها روي ميدهد… و مي تواند به خاطر تنفر و مجازات باشد كه بيشتر از اين نوع است مانند اين كه بعضي از انسان ها آن ها را اذيت كنند يا گمان كنند كه آن ها عمداً آن ها را اذيت كرده اند يا بر بعضي از آن ها ادرار كنند يا آب گرمي را بر آن ها ريخته باشند يا بعضي از آن ها را كشته باشند اگر چه انسان آن را درك نمي كند. جهل و ظلم در جن باعث مي شود كه بيشتر از آن چه انسانها مستحق آن هستند آنها را مجازات كنند و ممكن است كه از روي شوخي اين كار را بكنند و به مانند انسان سفيه آسيب برسانند".
مي گويم: راه نجات از مس شياطين ذكر و ياد نام الله و بسم الله گفتن در ابتداي هر كاري است هم چنان كه به صورت صحيح بسم الله و ذكر خداوند در امور بسياري مانند غذا خوردن، آب نوشيدن، سوار شدن، دستشويي رفتن، نزديكي كردن با همسر و چيزهاي ديگر از پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت شده است.
اما براي درمان آن ابن تيميه: در مجموع الفتاوي 19/42 مي گويد:"جن هنگامي كه بر انساني تجاوز نمود از حكم خداوند و رسولش او را باخبر سازيد و بر او اقامه حجت كنيد و او را به كارهاي پسنديده، امر و از كارهاي ناپسند نهي كنيد همان گونه كه با انسان اين كار را انجام مي دهيد. زيرا خداوند مي فرمايد:(وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولًا)[3] «ما تا پيامبري نفرستيم هرگز آن ها را عذاب نخواهيم كرد» سپس فرمود: و هنگامي كه جن با امر و نهي و روشن كردن موضوع بيرون نيامد جايز است كه او را صدا زند و دشنام دهد و تهديد كند و لعنت كند همان گونه كه رسول اللهص با شيطان هنگامي كه با شعله اي از آتش به طرف پيامبر صلی الله علیه و سلم آمد و خواست به صورت او پرتاب كند سه بار فرمود:(أعوذ بالله منك، وألعنك بلعنة الله)[4] «از تو به خداوند پناه مي برم و تو را به لعنت خداوند لعنت مي كنم». و بر عليه او مي تواند به وسيله ذكر خداوند و خواندن قرآن ياري بگيرد به خصوص آية الكرسي كه پيامبرص در باره آن مي فرمايد:(من قرأها لَنْ يَزَالَ مَعَكَ مِنْ اللَّهِ حَافِظٌ وَلَا يَقْرَبُكَ شَيْطَانٌ حَتَّي تُصْبِحَ)[5] «هركس آن را بخواند از جانب خداوند محافظي برايش قرار داده مي شود كه هرگز از او دور نمي شود و شيطان تا هنگامي كه صبح مي شود به او نزديك نمي گردد». خواندن معوذتين نيز بدين گونه است.
اما پزشكي كه بر آن چه ما براي درمان شخص مصروع بيان كرديم اعتماد نكند هيچ چيز ديگري به شخص مصروع كمك نمي كند.[6]
مس انسان توسط جن و احكام مربوط به مس
آيا امكان دارد كه جن انسان را مس كند؟ اگر چنين چيزي ممكن است پس چگونه انسان در مقابل اعمالش هنگام وارد شدن جن به بدنش در روز قيامت مسئول است؟
جواب: الحمد لله.
اولاً: امكان دارد كه جن به وسيله داخل شدن در بدنش او را دچار نارحتي كند كه خداوند اين مورد را در كتابش بيان كرده است:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ)[7] «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، او را دچار جنون كرده است».
شيخ الاسلام ابن تيميه: مي فرمايد:"داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت ثابت است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح از پيامبر صلی الله علیه و سلم ثابت است كه مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) « شيطان در فرزندان آدم به مانند خودن در بدن جريان مي يابد»"[8].
ثانياً: داخل شدن جن به بدن انسان باعث مريضي است. چنان چه انسان با وجود اين مريضي نيز عقل و اختيار خود را از دست نداد در مقابل سخنان و كردارش، مورد بازخواست قرار مي گيرد اما اگر اين مريضي بر او غلبه كند به گونه اي كه عقل و اختيارش را از دست بدهد او مانند ديوانه، تكليفي بر او نيست بدين خاطر در لغت عربي "المس" به "الجنون" يعني ديوانه معني شده است.[9]
ولي با اين حال مسئول آسيب هاي مالي است كه در حالت جنون به مردم وارد مي كند چنان كه اگر مال كسي را تلف كند، مسئول است.[10]
در" الموسوعة الفقهية " ج16 ص 106 آمده:" فقها بر اين كه جنون چون بيهوش و خواب است اجماع دارند و به دليل از دست دادن اختيار، چون بيهوشي است كه در خواب حرف مي زند و كلماتي چون طلاق، اسلام، ارتداد، خريد و فروش كردن و چيزهاي ديگر بر زبان مي راند و حالت جنون شديدتر است لذا باطل بودن آن به خاطر جنون اولي تر است زيرا مجنون قدرت تعقل، تشخيص و اهليت ندارد و در اين باره، به اين فرموده پيامبرص استدلال ميكنند:(رُفِعَ القَلَمُ عن ثلاثةٍ: عن النائمِ حتى يستيقظَ، وعَن الصبِيِّ حَتى يَحتلمَ، وعَن المجنونِ حتى يَعْقل)[11] «تكليف از سه دسته برداشته شده است:1. كسي كه خوابيده تا زماني كه بيدار مي شود2. كودك تا زماني كه به سن بلوغ مي رسد3. و مجنون تا وقتي كه هوشيار ميگردد». و هر نوع تصرف زباني كه موجب ضرر و زيان باشد نيز همين گونه است".
و در ج16 ص 107 آمده است:" اما به نسبت حقوق ديگران شخص مجنون مسئول است و مسئوليت آن متوجه ولي و سرپرست او مي گردد و بايد از دارايي مجنون ضرر شخص آسيب ديده جبران شود. هنگامي كه از او گناهاني روي مي دهد بصورت پولي از او گرفته مي شود. اگر در حالت جنون دارايي انساني را تلف كند خسارت آن دارايي بر او واجب است و اگر كسي را بكشد در مقابل قصاص نمي شود ولي ديه مقتول از او گرفته مي شود".[12]
داخل شدن جن در بدن انسان و مخاطب قرار دادن او
سؤال: هنگامي كه جن به وسيله تماس يا سحر وارد بدن انسان مي شود آيا اين امكان وجود دارد كه جن داخل بدن انسان را مورد خطاب قرار داد و او را به اسلام دعوت نمود و برايش موعظه كرد يا اين كه آن دروغ و سحر است؟
جواب: الحمد لله
مورد خطاب قرار دادن جن و پند و موعظه براي او و دعوت كردنش به اسلام دروغ و جادو نيست بلكه آن امر ممكني است كه در بيشتر مواقع روي داده و بيشتر جن ها اسلامشان را آشكار كرده اند.
اما اين بدان معني نيست همه كساني كه چنين ادعايي مي كنند در ادعاي خويش صادق هستند مواردي روي داده كه دروغ گفته اند اما دروغ تعدادي از اين جادوگرها، روي دادن آن را در تعدادي از مردم نفي نمي كند.
ابن القيم: در كتاب"زاد المعاد"ج 4 ص 68-69 از ابن تيميه نقل مي كند كه او جن را مورد خطاب قرار داده و او را پند و اندرز داده و از ظلم نهي كرده است كه نص كلامش إن شاء الله در ادامه ميآيد.
ابن باز: ذكر مي كند زني كه دچار جن زدگي شده بود آن جن اسلامش را در مقابل شيخ آشكار كرد و تعدادي از مردم آن را انكار كرده اند كه شيخ مقاله اي را نوشت و در آن خطاي كساني كه منكر آن هستند را روشن نمود. شيخ در جواب چنين گفت:"گفته اند كه مانند اين رويداد را شخصي انكار كرده است و بيان كرده كه آن دروغ و فريب است در حالي كه آن سخن را به همراه آن زن ضبط كرده و او آن سخنان را نگفته است. نواري كه در آن سخنانش را ضبط كرده بود را درخواست كردم و آن چه را كه ذكر كرده بود را دانستم. بسيار تعجب كردم از اجازه دادن او از اين كه آن ضبط شود همراه با اين كه من از جن تعدادي سؤال پرسيدم و او به آن ها جواب داد پس عاقل چگونه گمان مي برد كه سؤال پرسيدن و جواب دادن ضبط مي شود؟ اين از بدترين و باطل ترين اشتباهات است و هم چنين گمان كرده كه اسلام آوردن جن به وسيله انسان مخالف فرموده الله تعالي در داستان سليمان علیه السلام است كه ميفرمايد: (وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي)[13] «به من پادشاهي عطا فرما كه به هيچ كس بعد از من آن را نبخشي». شكي نيست كه اين استدلال از جانب شخص مدعي اشتباه و فهمش باطل است خداوند او را هدايت كند اسلام آوردن جن بر دست انسان مخالف دعاي سليمان نيست.
جن هاي بسياري بر دست رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمان شدند كه خداوند آن را در سوره احقاف و جن بيان كرده است و در صحيحين از ابوهريره رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:(إِنَّ الشَّيْطَانَ عَرَضَ لِي فَشَدَّ عَلَيَّ لِيَقْطَعَ الصَّلَاةَ عَلَيَّ فَأَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْهُ فَذَعَتُّهُ وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُوثِقَهُ إِلَي سَارِيَةٍ حَتَّي تُصْبِحُوا فَتَنْظُرُوا إِلَيْهِ فَذَكَرْتُ قَوْلَ سُلَيْمَانَ عَلَيْهِ السَّلَام رَبِّ هَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي فَرَدَّهُ اللَّهُ خَاسِيًا ، وروي النسائي علي شرط البخاري عن عائشة رضي الله عنها أن النبي صلي الله عليه وسلم كان يصلي فأتاه الشيطان فأخذه فصرعه فخنقه قال رسول الله صلي الله عليه وسلم:( حتي وجدت برد لسانه علي يدي ، ولولا دعوة سليمان لأصبح موثقا حتي يراه الناس) «شيطان خود را به من نشان داد كه داشت به طرف من مي آمد تا باعث شود نمازم را قطع كنم. پس خداوند مرا بر او مسلط كرد و گلويش را گرفتم. تصميم گرفتم كه او را بر ستون (مسجد) ببندم تا صبح شود و ديگران به او بنگرند كه سخن سليمان علیه السلام را به ياد آوردم كه دعا كرد:«به من پادشاهي عطا فرما كه هيچ كس بعد از من آن را نبخشي» خداوند، شيطان را با خواري و ذليلي دور راند». و نسائي به شرط بخاري از عايشه رضی الله عنها روايت مي كند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«تا آن جا كه سردي زبانش را بر دستم احساس كردم و اگر دعاي سليمان علیه السلام نبود او را محكم مي بستم تا مردم او را ببينند».
پيامبر صلی الله علیه و سلم در حديث صحيح كه شيخين از صفيه رضی الله عنها روايت كرده اند مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».
هم چنين در احاديث صحيح از پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت است كه همراه هر انساني حتي پيامبر صلی الله علیه و سلم ملائكه و شيطاني مي باشد جز اين كه خداوند پيامبر را بر آن شيطان ياري داد پس او مسلمان شد و او را جز به نيكي امر نمي نمود.
كتاب خدا، سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و اجماع امت بر داخل شدن جن به بدن انسان و او را دچار صرع نمودن، دلالت دارد. پس چگونه ممكن است كسي كه منتسب به علم است آن را بدون علم و هدايت و تنها به تقليد از اهل بدعت كه مخالف اهل سنت و جماعت هستند، انكار كند؟ والله المستعان ولا حول ولا قوة إلا بالله . خواننده گرامي إن شاء الله آن چه از كلام اهل علم در اين مورد آماده شده است را برايت بيان مينمايم.
كلام اهل تفسير در مورد اين فرموده الله تعالي:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، او را دچار جنون كرده است».
ابوجعفر بن جرير: مي فرمايد:"يعني به وسيله آن شيطان در دنيا او را دچار ديوانگي و جنون مي كند".
ابن كثير: در تفسير اين آيه مي فرمايد:" يعني روز قيامت از قبرهايشان جز به مانند كساني كه در اثر تماس شيطان دچار صرع شده اند، برنمي خيزند".
قرطبي: در تفسير آن مي فرمايد:"اين آيه دليل است بر باطل بودن كساني كه صرع را از جهت جن انكار مي كنند و گمان مي كنند آن به خاطر طبيعت انسان است و شيطان نمي تواند در انسان نفوذ يابد و او را دچار ديوانگي كند".
كلام مفسرين در اين باره بسيار است.
شيخ الاسلام ابن تيميه: در كتابش"إيضاح الدلالة في عموم الرسالة للثقلين" كه در مجموع الفتاوي ج19ص9-16 موجود است مي گويد:"دسته اي از معتزله چون جبائي، ابوبكر رازي و غير آنها داخل شدن جن در بدن مصروع را انكار اما وجود جن را انكار نمي كنند، و دليلشان اين است كه اين موارد از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روايت نشده است اگر چه در اين مورد دچار خطا شده اند و بدين خاطر اشعري در كتاب"مقالات بيان مي كند: اهل سنت و جماعت مي گويند كه جن داخل بدن كسي كه دچار صرع شده است مي شود، همان گونه كه خداوند مي فرمايد: (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس او را دچار جنون كرده است»"(كه اين موضوع را در جاي خود بسط و توضيح داده است).
هم چنين ابن تيميه: در ج 24 ص 276-277 از مجموع الفتاوي مي گويد: «وجود جن به وسيله قرآن، سنت پيامبر و سلف امت و امامانشان ثابت است و هم چنين داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت مورد تأييد است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا ميخورند، (از گور) برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح، پيامبرص مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».
عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد:" به پدرم گفتم: كساني هستند كه مي گويند جن داخل بدن ديوانه نميشود. گفت: پسرم دروغ مي گويند. جن بر زبان شخص جن زده سخن مي گويد"؛ و آن امري آشكار است چون شخصي كه دچار صرع شده است به زباني سخن مي گويد كه معناي آن را نمي داند و به بدنش ضربه هاي بزرگي مي زنند كه اگر به وسيله آن شتر زده شود نشانه اي از خود به جاي مي گذارد و با اين حال شخص ديوانه نه ضربه را احساس مي كند و نه كلامي كه بر زبانش جاري ميشود را مي داند. و ممكن است شخص دچار صرع شده براي شخص سالم كاري انجام دهد؛ و قاليچه اي كه بر آن نشسته است را جمع كند و اسباب و وسايل را جابجا كند و از مكاني به مكان ديگر رود و كارهاي ديگري نيز انجام دهد. كسي كه مصروع را مشاهده كند برايش مشخص مي شود كسي كه بر زبان آن فرد سخن ميگويد و حركت دهنده اين اجسام مي باشد نوعي ديگر غير از انسان است. و هيچ يك از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انكار نكرده اند و كسي كه آن را انكار كند و ادعا كند كه شريعت آن را انكار كرده است بر شريعت خداوند دروغ بسته است چون دلايل شرعي آن را نفي نميكنند».
امام ابن القيم: در كتابش[زاد المعاد في هدي خير العباد] ج4 ص66-69 مي گويد:" صرع دو نوع است. نوعي از آن ناشي از شياطين و نوع ديگر از آن ناشي از بهم خوردن تعادل و نوعي مرض است كه در اين مورد پزشكان به برسي علل و راه چاره آن مي پردازند اما در مورد صرعي كه سبب آن شياطين هستند پزشكان و دانشمندان به وجودش معترف ولي از علاجش ناتوانند؛ و معترفند كه درمان آن به وسيله ارواح پاك و بلند مرتبه صورت مي گيرد و آثار آن را دفع ميكند و به مقابله كارهاي آن ها مي پردازند و آن را باطل مي كنند كه بقراط در بعضي از كتاب هايش به آن پرداخته است و تعدادي از درمان صرع را بيان ميكند و مي گويد: اين تنها براي صرعي كه سبب آن به هم خورد تعادل دروني است سودمند است اما صرعي كه ناشي از جن است اين درمان چاره ساز نيست.
اما در بين پزشكاني كه به نوعي از جهل و گمراهي مبتلا هستند، اين نوع صرع را انكار مي كنند و نميپذيرند كه شياطين در بدن مصروع تأثير بگذارد ولي واقعيت اين است كه آنها نمي دانند چون اين امر موضوع علم پزشكي نيست چنانچه علل چيزي دانسته نشد آن را انكار كنند در حاليكه حواس و واقعيت بر آن شاهد است و ارجاع دادن آن ها بر درمان بعضي از بيماري ها به منزله درمان همه آن ها نيست.
تا آن جا كه مي گويد: و پزشكان گمراه جز صرع ناشي از عدم تعادل دروني را نمي پذيرند و هركس داراي عقل است و شناختي نسبت به جن ها و تأثير آنها دارد نسبت به كسي كه به آن جاهل است و يا دچار ضعف عقلي است مي خندد.
درمان اين بيماري از دو طريق صورت مي گيرد: يك راه از طريق خود مصروع و يك راه از طريق مداوا كننده.
از جهت مصروع: به وسيله تقويت دروني صورت مي گيرد. و به راستي توجهش را به سوي به وجود آورنده و آفريننده اين روح ها گرداند و با پناه بردن به چيزهاي صحيح كه قلب و زبان بر آن يك صدا باشند و اين نوعي جنگ است. و جنگجو از جنگ با دشمنش جز به دو دليل دست برنمي دارد: اسلحه درستي با خود داشته باشد و ياري دهنده اي قوي داشته باشد. پس زماني كه يكي از اين دو را نداشته باشد اسلحه هاي بسيار او را بي نياز نمي كنند پس زماني كه هيچ كدام از اين دو امر را نداشته باشد و قلبش خالي از توحيد، توكل، تقوا باشد و هيچ سلاحي نداشته باشد بايد وضعش چگونه باشد؟
دوم از جهت مداوا كننده: او نيز بايد اين دو اسباب را داشته باشد تا آن جا كه مداوا كننده به اين سخن اكتفا مي كند:(اخرج منه) «از وجود او خارج شو» يا مي گويد:(بسم الله) يا مي گويد:(لا حول ولا قوة إلا بالله) و پيامبر صلی الله علیه و سلم فرموده بود:"اخرج عدو الله، أنا رسول الله" «خارج شو اي دشمن خدا من رسول خداوند هستم».
ديدم كه شيخ ما كسي را به سوي مصروع مي فرستاد تا جني كه به بدن او وارد شده را مورد خطاب قرار دهد؛ و او به آن شخص مصروع مي گفت كه شيخ به تو مي گويد: خارج شو و اين كار براي تو حلال نيست در نتيجه آن، جن از شخص مصروع بيرون مي آمد و چه بسا شخصاً او را مورد خطاب قرار ميداد و چه بسا جن نافرمان و سركشي باشد كه با زدن از وجود او خارج شود در حالي كه مصروع نجات مي يابد اما احساس درد نمي كند. ما و ديگران آن را بارها مشاهده كرده ايم….
تا آن جا كه مي فرمايد: خلاصه اين كه اين نوع از صرع و درمان آن را جز عده كمي از اهل علم، عقل و معرفت انكار نكرده اند و بيشتر تسلط ارواح خبيث بر اهل آن از جهت ضعف ديني و ويران بودن قلب ها و زبان هايشان از حقيقت ذكر و دعاها و پناهگاه نبوي و ايماني است روح خبيث شخصي را كه هيچ سلاحي ندارد و چه بسا عريان باشد را در بر مي گيرد و در او اثر مي كند…".
و آن چه ما از دلايل شرعي و اجماع اهل علم از اهل سنت و جماعت ذكر كرديم بر جواز داخل شدن جن به بدن انسان دلالت دارد كه براي خوانندگان باطل بودن سخن كسي كه آن را انكار مي كند را روشن ميگرداند.
نكته:
آن چه از احاديث صحيح و كلام اهل علم در مورد خطاب قرار دادن جن و پند و اندرز و دعوتش به سوي اسلام و قبول دعوت از جانب او ذكر كرديم مخالف سخن سليمان علیه السلام در سوره ص نمي باشد كه ميفرمايد:(وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي)[14] «به من پادشاهي عطا فرما كه به هيچ كس بعد از من آن را نبخشي» هم چنين او را به معروف امر كردن و از منكر نهي كردن و در صورت امتناع از خروج، زدن او مخالف آيه ذكر شده نمي باشد بلكه آن از جهت دفع مهاجم و ياري دادن مظلوم و امر به معروف و نهي از منكر همان گونه كه آن با انسان انجام مي گيرد، واجب است[15].
شكل هاي حضور جن در بدن انسان
تعريف مس:
مس به معني داخل شدن جن در بدن انسان به منظور اذيت كردن، سكني گزيدن و يا بر او حكم كردن است و بعضي مي گويند تلبس با مس تفاوت دارد اما حقيقت هر دو يكي است. تلبس يعني حضور جن در بدن انسان و حكم كردن جن بر او است.
انواع مس
داخل شدن به خاطر عشق:[16]
يكي از جن هاي مذكر، عاشق يكي از انسان هاي مؤنث مي شود در نتيجه داخل بدن او مي شود گاهي اين نوع از مس زماني روي مي دهد كه شخص در رختخوابش است و با همسرش قبل از اين كه نام خدا را بياورد، نزديكي مي كند_ به خصوص در تابستان- كه لباس نازك مي پوشند و بدن تقريباً لخت است و يا هنگام داخل شدن به دستشويي و حمام[براي استحمام كردن] بدون گفتن بسم الله[17] يا گاهي صدايي ميشنود كه يكي از مقابل يا پشت سر او را مي گيرد يا حركتي را در اعضاي تناسلي اش احساس مي كند و عكس اين مورد نيز صحيح است يعني اين كه يكي از جن هاي مؤنث عاشق يكي از انسان هاي مذكر شود و تقريباً كارهاي گفته شده را با او انجام مي دهد.
نشانه هاي اين نوع مانند برآمدگي در اعضاي تناسلي، درد و نارحتي شديد در هنگام خواب در پستان ها، تنفر شديد از همسر در حالت جماع و نزديكي، بسيار دچار احتلام شدن در خواب و ديدن شبه هايي كه در خواب كه با تو جماع مي كنند.
داخل شدن جن به خاطر انتقام:
انسان بر جني تجاوز كند و جن براي انتقام از او دست به كار شود و او را اذيت كند مثلاً انساني آب گرمي را در حمام بريزد يا اين كه داخل حمام شود بدون اين كه استعاذه بگويد و بدون اين كه بداند بر جن(كه در شكاف ديوار يا لانه حشرات است)، ادرار نمايد، اذيت كردن حيواناتي چون سگ و گربه، يا اين كه انسان ناخواسته بر روي جني كه خوابيده است برود يا بدون اين كه متوجه شود جني را بكشد و جن به خاطر انتقام از آن شخص دست به اين كار بزند؛ كشتن مارها در خانه ها بدون اين كه او را نهي كرده باشد. فرياد زدن، بسيار گريه كردن، موسيقي و خواندن قرآن در جريان آب ها، پريدن يا افتادن از مكان بلند بدون اين كه نام خدا برده باشد كه ممكن است بر مكاني كه در آن جني خوابيده يا خبر ندارد بيفتد. انداختن سنگ در چاه يا در دشتي بدون اين كه نام خدا را بياورد كه در آن هنگام به جني برخورد كند. خواندن كتاب هاي سحر و احضار جن، سم پاشي كردن حشرات بدون گفتن بسم الله.
انتقام غير مستقيم: هنگامي كه شيطان نتواند از شخص معيني به خاطر پايبند بودن آن انسان به اذكار و اوراد روزانه يا به خاطر سببي از اين اسباب انتقام بگيرد در اين هنگام شيطان به اذن و اراده خداوند بر عزيزي يا نزديك ترين شخص به آن انسان مسلط مي شوند؛ مانند داخل شدن در همسر به خاطر انتقام از شوهر.
به خاطر ظلم نمودن به انسان: اين مورد غالباً به خاطر غفلت انسان از ذكر و ياد خدا روي مي دهد الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرّحْمَنِ نُقَيّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِين}[18] «هر كس از ياد [خداي] رحمان دل بگرداند بر او شيطاني ميگماريم تا برايش همدمي باشد»
داخل شدن به خاطر سكني گزيدن و ماندن در آن:
و اين نوع نادري از داخل شدن است و در مناطق دور دست اتفاق مي افتد هنگامي كه براي جن داخل شدن در بدن انسان ممكن مي شود و در آن به خاطر فراواني جا ساكن مي شود و در جسد انسان مينشيند و آن را مانند منزل خود مي داند از خوردني كه بر آن بسم الله گفته نشده مي خورد و بدن انسان او را حمل مي كند و به وسيله او راه مي رود و اين مورد كمتر اتفاق مي افتد.
داخل شدن به خاطر كمك كردن:
اين نوع نيز كم اتفاق مي افتد بدين گونه كه تعدادي از جن ها براي كمك كردن فردي در كاري يا كارها دست به اين كار مي زنند يا اين كه او را ضعيف مي بينند و گمان مي كنند كه با داخل شدن در بدن او به او كمك كرده اند.
داخل شدن در بدن انسان به سبب سحر: جني كه در خدمت ساحر است به خاطر اذيت كردن مورد سحر زده شده وارد بدن او مي شود.
داخل شدن به سبب چشم زخم: شيطان در بدن چشم خورنده با عمل چشم زننده نفوذ مي يابد و وارد بدنش مي گردد.
شكل هاي حضور جن بر بدن انسان
1. وسوسه: وسوسه گاهي از نفس انسان و گاهي از شيطان است. الله سبحانه و تعالي در سوره ق ميفرمايد: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}[19] «و ما انسان را آفريدهايم و ميدانيم كه نفس او چه وسوسهاي به او ميكند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتر هستيم» و در سوره طه مي فرمايد:{فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشّيْطَانُ قَالَ يَآدَمُ هَلْ أَدُلّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لاّ يَبْلَي}[20] «پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اي آدم آيا تو را به درخت جاودانگي و ملكي كه زايل نميشود راهنمايي كنم» و در سوره ناس مي فرمايد:{قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ النّاسِ* مَلِكِ النّاسِ* إِلَهِ النّاسِ* مِن شَرّ الْوَسْوَاسِ الْخَنّاسِ* الّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ* مِنَ الْجِنّةِ وَالنّاسِ} «بگو پناه ميبرم به پروردگار مردم(1) پادشاه مردم(2) معبود مردم(3) از شر وسوسهگر نهان(4) آن كس كه در سينههاي مردم وسوسه ميكند(5) چه از جن و [چه از] انس». پس نفس، انسان، و جن هر كدام داراي وسوسه هستند. وسوسه ممكن است از داخل يا خارج باشد اما شيطان هنگامي كه وارد بدن انسان شود وسوسه اش بسيار تأثير گذار است و شخص جن زده را در سرگرداني ذهني پيوسته قرار مي دهد و از او توان تمركز، تفكر و خشوع در نماز را به خاطر شدت وسوسه مي گيرد. شيطان، شخص جن زده را دچار شك و ترديد مي كند و در تصرفات، سخنان و كارهايش و در سخنان، كارها و تصرفات ديگران دچار ترديد مي نمايد و آن در خلال آن چه است كه شيطان به قلبش وسوسه مي كند تا آن جا كه آن وسوسه را باور مي كند و به خود تلقين مي كند و به درستي آن معتقد ميشود در نتيجه براي دخل و تصرف شيطان از طريق وسوسه خوار و ذليل مي گردد.
2. حاضر شدن بر بدن انسان: شيطان بر قسمتي از بدن مريض وارد مي شود و باعث درد در پشت يا سرش مي گردد و شنيدن و ديدن را به طور كامل از دست مي دهد و اين مرض روزهاي بسياري ادامه مييابد و اين مانند فلج هميشگي كه به سبب جن بوجود مي آيد.
3. حضور كامل: حضور جن در بدن مريض حضور كامل است و بر زبانش سخن مي گويد و با بدنش فاصله اي را با سختي يا مشاجره كردن با مردم، يا به حالت فرار مي پيمايد. در تمام اين مدت جن در بدن مريض وجود دارد و مريض چيزي نمي داند تا آن جا كه از شياطين كساني هستند كه تمام مدت حاضر هستند و در ماشين مي نشينند و با مريض سفر مي كنند و او نمي داند و اين مدت حضور جن كه به خاطر ضعف ايماني و بدني است با قوي شدن دوباره انسان متوقف مي شود.
4. حضور مشترك: و اين شبيه حضور زن و شوهر و حضور كامل است اما مرتبه اي از آن پايين تر است و آن اين كه شيطان بر بدن انسان وارد مي شود و ممكن است تمام وجود انسان، از نوك سر تا پاهايش را در برگيرد و انسان هر چيزي كه اطرافش روي مي دهد را مي فهمد اما با كلامي سخن مي گويد و كاري را انجام مي دهد بدون اين كه بخواهد آن را انجام دهد بلكه از انواع جن اين است كه بر زبان انسان سخن مي گويد و ممكن نيست كه مشخص كنيد و بداند كه چه كسي است كه دارد سخن مي گويد تا آن جا كه خود مريض نيز نمي داند و اين نوع حضور را بسياري از شياطين در حالات سحر انجام مي دهند به خصوص در حالات سحر تفرق و جدايي. در اين حالت شيطان حاضر مي شود و با ديگري مشاجره ميكند تا اين كه جدايي روي مي دهد.
5. تماس جن با انسان در رختخواب: خداوند متعال مي فرمايد:{إِنّمَا ذَلِكُمُ الشّيْطَانُ يُخَوّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُمْ مّؤْمِنِينَ}[21] «در واقع اين شيطان است كه شما را از دوستان خودميترساند پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد».
اين نوع داراي نشانه هاي بسياري از جمله آشفتگي، بي خوابي، لرزش بدن، كابوس ها و اشكال ترسناك(چون مار، سگ، گربه، الاغ، استر، عقرب، عنكبوت، مارمولك، گاو، شتر، ميمون، پلنگ، فيل و شبحهاي ترسناك) مي باشد.
اگر سبب داخل شدن به خاطر عاشق شدن انسان بوده است براي جن روشن مي كنيد كه كار او حرام است و به دليل اين كار روز قيامت مجازات مي شود و از عذاب و عقاب خداوند او را بترسانيد.
اگر سبب داخل شدنش به خاطر ظلم و تجاوز بر انسان بوده است برايش روشن گردانيد كه عاقبت ظالمان بسيار ناگوار است و آن چه خداوند از عقاب و مجازات براي ظالمان در روز قيامت آماده كرده است را روشن گردان. الله تعالي مي فرمايد: (إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا)[22] «ما براي ستمگران آتشي آماده كردهايم كه سراپردههايش آنان را در بر ميگيرد و اگر فريادرسي جويند به آبي چون مس گداخته كه چهرهها را بريان ميكند ياري ميشوند وه چه بد شرابي و چه زشت جايگاهي است».
اگر اين كار جواب داد و مراد حاصل شده قبل از اين كه خارج شود از او عهد بگيريد و اين عهد يا مانند آن را پشت سر او تكرار كنيد:" از تو عهد مي گيرم كه از اين بدن خارج شوي و دوباره به آن برنگردي و وارد بدن هيچ مسلمان ديگري نشوي و اگر از عهد و پيماني كه با من بسته اي تجاوز كني و آن را بشكني لعنت خدا، ملائكه و همه مردم بر تو باد".
سپس به او بگو از كجا خارج مي شوي؟ اگر گفت از چشم يا از شكمش بگو نه بلكه از دهان، بيني يا از انگشتان دست يا پا خارج شو.
بعد از اين كه تأييد كرد كه خارج مي شود چون جن دروغ مي گويند دوباره به منظور رقيه بر او قرآن بخوانيد اگر با خواندن قرآن متأثر گرديد مانند اين كه دچار اضطراب و لرزيدن در قسمتي از بدنش شود بدان كه جن از بدنش خارج نشده است و اگر تغييري در او به وجود نيامد بدان كه خارج شده است اما از مريض بخواه كه بار ديگر به تو مراجعه كند تا از خروجش به طور كامل مطمئن گرديد.
حالت ها و آسيب هاي قبل و بعد از رقي و تعويذ[23]
1-حالات و آسيب هايي كه قبل از تعويذ در بيمار ظهور مي يابد:
يك سري حالات و آسيب ها قبل از اينكه در مورد شخص جن زده و ... تعويذي خوانده شود در وي ظهور مي يابد. آنها عبارتند از:
1-اينكه شخص به طور ناگهاني از چيزي كه شديداً بدان عشق مي ورزيده نفرت پيدا مي كند و يا به چيزي كه شديداً از آن نفرت داشته علاقه پيدا مي كند.
2-به بيماري هاي گوناگون بسياري مبتلا مي شود و علم طب (نيز با همه پيشرفت خود) هيچ دليل يا عاملي را براي اينگونه بيماري ها تشخيص نمي دهد.
3-(در طول شبانه روز) به خصوص بعد از نماز عصر و مغرب افسردگي شديدي را احساس مي كند (و به تعبيري دلش مي گيرد).
4-از كار كردن و ظاهر شدن در محيطهاي اجتماعي (و كاري) مثل مدرسه، دانشگاه و غيره نفرت پيدا كرده عزلت و گوشه نشيني را اختيار مي كند.
5-خيالاتي مي شود و گاهاً تصور مي كند كارهايي را انجام داده كه واقعاً آن را انجام نداده است.
6-رنگ پريده مي شود يا رنگ صورتش به زردي مي گرايد و همچنين گاه لكه ها و داغ و نشانه هايي گندمگون يا مايل به رنگ آبي در صورتش هويدا مي گردد و هيچ عاملي (پوستي يا داخلي) نيز توسط پزشكان براي اين بيماري تشخيص داده نمي شود.
7-هر از چندگاهي دچار سردرد مي شود و يا به طور ناگهاني تب مي كند.
8-جنجالها و مشاجراتي كه بين زن و مرد يا ديگر اعضاي خانواده به خاطر مسائل بسيار اندك و پيش پا افتاده صورت مي گيرد مي تواند يكي از حالات و آفتهاي سحر، مس شياطين يا چشم زخم باشد.
9-فرد در حاليكه بيدار است، گويي در عالم رويا به سر مي برد و دچار وهم و گمان مي شود.
10- مدام كسل است و احساس مي كند كار و تلاش زيادي را انجام داده (در حالي كه هيچ كاري نكرده است). همچنين اشتهاي او براي غذا خوردن كم مي شود.
11- وقتي كه راه مي رود احساس مي كند (روي هوا راه مي رود و) وزني ندارد.
12- همواره احساس مي كند صدايي در يك يا هر دو گوش او طنين انداز مي شود.
13- بيمار اگر زن باشد در حالتهاي مختلف و به خصوص هنگامي كه مرحله پريود را سپري مي كند در ناحيهي رحم خويش احساس درد مي كند يا مكرراً دچار استحاضه مي شود.
14- به خاطر اندك چيزي شديداً عصباني مي شود.
15- همواره دوست دارد بخوابد و از خوابهاي سنگيني كه بيدار شدن از آنها بسيار مشكل است رنج مي برد.
16- احساس مي كند كسي او را صدا مي زند ولي هرچه به اطراف مي نگرد كسي را نمي بيند.
17- درد شديد و مداومي در ناحيه پايين يا وسط پشت و يا بين دو كتف او به وجود مي آيد.
18- دچار نوعي حساسيت پوستي شده خارش شديدي را در بدنش احساس مي كند و احياناً بدنش ورم مي كند يا دانه هايي در بدن او ظهور مي يابد.
19- به طور مكرر دچار اسهال يا نفخ شديد شكم مي شود و گاهي نيز ترش كرده يا درون خويش احساس سوزش مي كند. يبوست مزمن از ديگر نشانه ها (ي اين بيماري) مي باشد.
20- دچار ضعف بينايي مي شود و احساس مي كند پرده اي جلوي چشمان او را گرفته است.
21- همواره احساس رنج و اندوه مي كند و پريشان و آشفته مي شود. همچنين وحشت زده و مضطرب است و انگار شديداً از چيزي مي ترسد.
22- شديداً وسواسي مي شود به نحوي كه مدام انجام كاري را تكرار مي كند و بر آنچه قبلاً براي وي مسلم و بديهي بود، شك و ترديد مي كند. اين حالات بيانگر نوعي بيماري است كه در زبان عربي بدان، الوسواس القهري مي گويند و در نهايت نيز به مرگ منتهي مي شود.
23- مدام دچار آشفتگي ذهني مي شود و بسيار فراموشكار مي گردد.
24- از ذكر و ياد خداوند روي گردان شده از عبادت الهي بدش ميآيد.
25- بويي ناخوشايند و غيرطبيعي از بيمار تراوش مي كند كه بسيار گزنده است اما جز مريض كسي آن بو را احساس نمي كند. به علاوه مريض به مقداري زياد عرق مي كند و يا مدام نياز پيدا مي كند كه به دستشويي برود.
26- قدرت همبستر شدن با همسرش را از دست مي دهد و به طور كلي نسبت به همسرش بي رغبت شده و خواسته هايش را برآورده نمي كند.
27- مدام كابوس مي بيند. از جمله مواردي كه بيمار در خواب مي بيند عبارتند از: 1- اژدهاهايي سياهرنگ، 2- سگ ها و گربه ها (يي كه به او حمله مي كنند)، 3- شتر (هاي افسار گسيخته كه به سوي او شتابان در حركتند و ...)، 4- قبرستان، 5- زباله دانها، 6- پرت شدن از ارتفاعي بسيار بلند، 7- غرق شدن در آب و غيره.
28- سخن گفتن زياد در اثناي خواب و همچنين صدايي كه در اثر برخورد دندانها و اصطكاكشان ايجاد مي شود و آه و ناله كردن شخص در خواب از ديگر علايم بيماري است.
29- احساس مي كند چيزي سنگين در هنگام خواب بر روي سينه او گذاشته شده است.
30- راه رفتن در اثناي خواب و بيدار شدن مكرر از خواب و همچنين بيدار شدن از خواب در حاليكه ترس وجود او را فرا گرفته از ديگر علايم بيماري به شمار مي آيد كه نشان مي دهد بيمار جن زده است يا از چشم زخم آسيب ديده است.
2- آسيب ها و حالاتي كه در اثناي تعويذ در بيمار ظهور مي يابد:
حالات و آسيبهايي كه در اثناي تعوذي خواندن توسط راقي در بيمار ظهور مي يابد عبارتند از:
1- سردرد و تشنج.
2- سينه تنگي (و افسردگي).
3- تحرك و تكان خوردن بيش از اندازه مژه ها.
4- بلند فرياد زدن
5- احساس درد در ناحيه شكم و نفخ شكم و همچنين ايجاد صداهاي ناهنجار در ناحيه روده ها و شكم بيمار.
6- تغيير كردن صداي بيمار و ايجاد صداهاي عجيب و غريب توسط او.
7- ورم كردن يكي از شاهرگهاي گردن مريض.[24]
8- غالب شدن خواب يا چرت بر مريض.
9- خنديدن يا گريه كردن بي موقع.
10- سرگيجه، حالت تهوع و استفراغ چيزهاي غيرطبيعي در اشكال و رنگهاي مختلف.
11- سردرد شديد.
12- احساس سنگيني از اطراف خويش و (در نهايت) بيهوشي و همچنين تب بسيار يا سرد شدن بيش از حد بدن.
13- احساس اينكه انگار چيزي به سرعت از كنار او مي گذرد.
14- احساس انواع درد در قسمتهاي مختلف بدن به نحوي كه انگار درد در بدن او جا به جا ميشود.
15- تكان خوردن برخي از اعضاي او (بدون اراده).
16- زياده گشتن بلغم ( در دهان و گلو).
17- انحراف ظاهري در چشم (و كم شدن بينايي).
18- بيهوده سخن گفتن (و گفتن چيزهايي كه از ذهن فعال و دانا سرچشمه نگرفته است).
19- زياده عرق كردن به خصوص در ناحيه پشت.
20- خون ريزي ناگهاني بيني كه عواملي چون سرماخوردگي و غيره عامل آن نباشد.
21- خميازه هاي مداوم يا آه سرد كشيدن.
22- خارش يا سرخ شدن پوشت و يا ظاهر شدن دانه هايي روي پوست.
23- احساس ناراحتي شديد و بي طاقتي در اثناي تعويذ و رغبت نداشتن به تكميل شدن تعويذ.
24- لرزش شديد در ساير قسمت هاي بدن.
25- تنگي نفس (به نحوي كه نفس كشيدن به سختي و با صدايي بلند انجام گيرد) و از هوش رفتن.
26- سياه شدن چهره و شاداب شدن و سفيدي آن پس از اينكه مريض استفراغ كرد.
27- تراوش بويي بسيار بد و ناخوشايند از معده و دهان.
28- طپش شديد دل و زياد شدن آن در اثناي تعويذ.
29- خيره شدن يا بسته شدن چشمهاي بيمار.
30- احساس تلخي در دهان به هنگام نوشيدن آبي كه بر آن آياتي از قرآن خوانده شده است.[25]
خواندن قرآن
دستت را بر روي پيشاني مريض قرار ده و آيات رقي(تعويذ) را با ترتيل و حضور قلب بخوان، رقيه هايي كه با صداي بلند خوانده شود از صداي آهسته بهتر است زيرا مريض مطمئن مي شود و به آيات قرآن كه بر او تلاوت مي شود گوش مي دهد و هم چنين مريض مي فهمد كه چگونه وجودش درمان مي شود.
نيت قرائت
حضور قلب و خالص گردانيدن نيت براي خداوند در رقيه از مهمترين كارهاست و خواندن قرآن بايد با اين نيت باشد كه خداوند سبحان و متعال مريض را با راحتي و اطمينان شفا بخشد و او را منت نهد و قرائت بايد با اين نيت ها باشد:
قرائت قرآن به نيت هلاكت و نابودي
قرائت قرآن به نيت باطل كردن سحر
قرائت قرآن به نيت سوزاندن و عذاب دادن شيطان
قرائت به نيت جذب و احضار شيطان
قرائت به نيت طرد و دور كردن شيطان
قرائت به نيت برطرف كردن مصيبت هاي چشم زخم
شايسته است كه قرائت به نيت جذب و احضار بر بيمار جز در حالت مشخص شدن از وجود مس يا مورد خطاب قرار دادن شيطان يا جذب جن، يا جذب جن در جسد بيمار تا ناراحتي بر بيمار نماند، باشد و خواندن قرآن بر شيطان سخت تر است زيرا قرائت به نيت جذب و احضار مريض را در نارحتي قرار ميدهد و آن به خاطر آشكار شدن جن بر سرشت آدمي و تصرفاتش است اما ممكن است قرائت به نيت جذب و احضار در ابتداي رقيه و در آخر قرائت رقي به نيت طرد و دور كردن و هلاك خوانده شود و مريض را ترك نكند تا اين كه از خارج شدن جن مطمئن شود.
و هم چنين قرائت به نيت عذاب دادن و سوزاندن جن روي مي دهد. قرائت با اين نيت در قرائت هاي تنهايي طولاني بسيار سودمند است اما بر هر مصيبت ديده اي كارساز نيست در نتيجه شايسته است قرائت بر مريض با اين نيت خوانده نشود تا در آن حرمت هاي زير نگه داشته شود:
بدست آوردن اطلاعاتي از تغييرات و مدت زمان ورود شيطان بر مصيبت ديده و شناخت سبب اين داخل شدن
شايسته است كه مدت قرائت طولاني باشد(سه ساعت يا چيزي شبيه به اين)
مداواي مريض به وسيله رقيه به طور پيوسته باشد(به طور متوسط سه جلسه در هفته)
مريض ناراحتي هاي زمان مداوا و بعد آن را تحمل كند
مريض، پيرمرد نباشد
مريض، حامله نباشد
از زمان داخل شدن جن به بدن مريض مدت زمان زيادي نگذشته باشد يا به سبب سحر يا چشم زخم نباشد. باطل كردن سحر و برطرف كردن چشم زخم بر سوزاندن جن مقدم است.
سبب تحريك جن نبايد باعث ضرر رساندن به بدن مريض يا شنوايي آن هنگام رقيه و بعد آن گردد يا باعث بيزاري و نفرت بيمار از رقيه شود.