چه صحنهای میتواندتاثیرگذارتر از شیر دادن مادر به کودک خود باشد؟ آیا میتوان مظهر بهتری برای عشق،صمیمیت و بخشندگی بیکران مادر یافت؟ بیجهت نیست که تصویر مریم و کودک2 بهیکی از بزرگترین نمادهای مذهبی جهان مبدل شده است.
برای درک اینکهچطور روحیۀ سخاوت مادری به نهایت منطقی خود میرسد، گونهای عنکبوت استرالیایی بهنام Diaea ergandros را در نظر بگیرید. عنکبوت مادر در تمام طول تابستان، خود را باخوردن حشرات پروار میکند تا با فرا رسیدن زمستان، نوزاداناش بتوانند از مفاصلپای او خون بمکند. این کار، عنکبوتِ مادر را چنان ضعیف میکند که نوزادان بر رویبدنش جمع شده، به آن زهر تزریق میکنند و مانند هر طعمۀ دیگر او را میبلعند.
شاید خیال کنید چنینقساوتی از نوزادان پستاندار3برنمیآید. اما اشتباه میکنید. نوزادان پستاندار به همان اندازۀ نوزادان عنکبوت بیرحماند،اما این مادران هستند که سخاوت کمتری به خرج میدهند. در میان پستانداران، مادر شدیداتلاش میکند تا نگذارد فرزندانش بیش از آنچه اجازه میدهد را به دست آورند.فرزندان هم با دغلکاری، اخاذی و خشونت مقابله به مثل میکنند. رَحِم جایی است که جدالهولناک به روشنترین شکل خود نمایان میشود.
این واقعیت بابرخی تصورات دیرپای فرهنگی در مورد مادربودن سازگار نیست. حتی امروزه میشنویم کهپزشکان از دیوارۀ رحم به عنوان "محیط بهینۀ" پرورش رویان یاد میکنند.اما فیزیولوژی مدتهاست که چنین دیدگاه رومانتیکی را زیر سوال برده است.
سلولهای آندومترِ4 انسانکاملاً در یک راستا قرار دارند و دیوارهای قلعهمانند را در اطراف سطح داخلی رحمایجاد میکنند که مملو از سلولهای ایمنی کُشنده است. از 1903 به این سو، پژوهشگراندریافتند که چطور رویان با "تهاجم" و "هضم" راه خود را بهدرون دیوارۀ رحمی میگشاید. رابرت ویلیام جانستن5در1914 منطقۀ لانهگزینی6 را"خط مقدمی" توصیف کرد "که جدال میان سلولهای مادر و تروفودرم7 مهاجمشکل میگیرد". میدان جنگی که "مُردگان هر دو طرف ... در سرتاسر آنپراکنده شدهاند".
زمانی کهدانشمندان تلاش کردند تا موشهایی را خارج از رحم پرورش دهند، انتظار میرفت رویانبه دلیل جدا افتادن از سطحی که برای تغذیۀ آن تکامل یافته، از بین برود. اما درکمال تعجب دیدند که رویان -که در مغز، بیضه و چشم موشها کاشت شده بود – کاملاً لگامگسیختهعمل کرد. سلولهای جفت به بافتهای اطراف خود نفوذ کردند و برای رسیدنبه مواد مغذی شریانهایخونی و فرونشاندن عطششان، هرچه در مسیرشان بود را سلاخی کردند. اتفاقی نیست که بسیاری ازژنهای فعال در رشد رویان، همانهایی هستند که در سرطان نیز دخیلاند. بارداری بیشاز آنچه حاضر به اعتراف باشیم، به جنگ میماند.
بسیار خُب، اگربارداری نوعی نبرد است، چه چیز آن را شروع میکند؟ جان کلام را میتوان اینطوربیان کرد: ما با نزدیکترین خویشاوندان خود از لحاظ ژنتیکی یکسان نیستیم و اینیعنی با هم در رقابتیم. از آنجایی که در یک محیط زندگی میکنیم، نزدیکترین خویشانما در واقع، رقبای درجه یک ما هستند.
نخستین بار در دهه۱۹۷۰ رابرت تریورز8 جرات به خرج داد و در مجموعهای مقالات تاثیرگذار به کاوش پیامدهای شوم این واقعیتپرداخت. یک دهه بعد، دیوید هیگ9 که درآن زمان دانشجوی پارهوقت بود، حین اندیشیدن به نظریات تریورز به این فکر افتاد کهرفتارِ پرورشیِ پستاندارانِ مادر، فرصتی استثنایی برای بهرهکشی مهیا میکند.
هیگ متوجه شد کهاز لحاظ ژنتیکی به نفعِ مادرتان است تا به یک میزان به فرزندانش بپردازد. اما پدرِشما ممکن است فرزند دیگری با مادرتان نداشته باشد. این یعنی فرزندان دیگر مادرتان [کهاز پدرهای دیگر هستند] میتوانند رقبای مستقیم شما باشند. بنابراین ژنهای پدرتان انگیزهایبرای فریفتن سیستم در اختیار دارد. ژنهای پدر باید طوری تکامل یافته باشند تامادر را جهت فراهم آوردن منابع بیشتر برای نوزاد فریب دهند. در عوض، ژنهای مادرماهرانه سعی میکنند تا منابع کمتری در اختیار نوزاد بگذارند. این شرایط مثلمسابقۀ طنابکشی است که در آن برخی ژنها خاموش میشوند و برخی دیگر برای حفظ تعادل،فعالتر میگردند.
این بینشی بود کههیگ را به نظریۀ نقشپذیری ژنومیک10رهنمون کرد. نظریهای که در پی تبیین این واقعیت است که چطور برخی ژنها بسته بهاینکه از پدر آمده باشند یا از مادر، به شکل متفاوتی بیان میشوند. با در اختیار داشتن ایننظریه، میتوان دید که چگونه تضادِ منافعِ ژنی میان والدین در ژنوم زادگان آنهابروز مییابد.
از آنجایی که ژنومهایوالدین همدیگر را به تولید هرچه بیشتر هورمونهای قویوادار میکنند، عدم عملکرد یک ژن میتواند نتیجهای فاجعهبار برای مادر و نوزاد داشته باشد.همانطور که در مسابقۀ طنابکشی، رها کردن طناب توسط یک گروه به زمین خوردن هر دوگروه میانجامد، تکوین عادی نوزاد هم تنها زمانی میتواند ادامه یابد که هورمونهایپدر و مادر در تعادل دقیقی با یکدیگر قرار داشته باشند. این یکی از دلایلی است کهنشان میدهد چرا پستانداران نمیتوانند به صورت غیرجنسی تولیدمثل کنند و چرا کلونکردن آنها بسیار دشوار است: فرآیند تکوین در میان پستانداران نیازمند همکاری ظریفژنومهای پدر و مادر است و تنها یک اشتباه میتواند همهچیز را خراب کند.
البته لازم نیست عنکبوت Diaea ergandros که نمونۀ ممتازمادری بود، نگران چنین مواردی باشد. او تنها یکبار زایمان میکند و لازم نیست برزادگان خود محدودیتی اعمال کند. اما اکثر پستانداران ماده بیش از یک بار و آن همبا نرهای مختلف تولیدمثل میکنند. همین واقعیت متضمن آن است که ژنومهای پدر ومادر علیه یکدیگر وارد عمل شوند. پیامدهای تراژیک این جنگ پنهان را میتوان در میان تمامردۀ پستانداران دید. اما در یک گونۀ خاص این جنگ به قساوتی حیرتانگیز میرسد:گونۀ ما.
علیرغم این تضادپنهان، زندگی اغلب پستاندارن در دوران بارداری روال طبیعی خود را طی میکند. در خلالدوران بارداری، پستانداران مثل همیشه از شکارچیان میگریزند، به شکار میروند،لانه میسازند و از قلمروشان محافظت میکنند. حتی تولد نوزاد هم نسبتاً بیمخاطرهاست: شاید هنگام وضع حمل کمی عرق بریزند و چهره در هم بکشند، اما ماجرا از اینفراتر نمیرود. البته استثناهایی هم هست. مثلاً کفتارهای ماده از طریق ساختارپینس-مانندی11 که دارند به دشواری وضع حمل میکنند و تقریبا 18 درصد آنها در اولین زایمان جانخود را از دست میدهند. اما حتی برای آنها نیز خود دوران بارداری به ندرت خطرناکاست.
با این حال اگرنگاهی به نخستیسانان12 بیندازیم، ماجرا کاملاً فرق میکند. در نخستیسانان گاهی لانهگزینی رویان به جایرحم، درون لولۀ فالوپ13 انجاممیپذیرد. در چنین مواقعی، رویان بیرحمانه به سمت مغذیترین منبع غذایی که دستشبه آن میرسد نقب میزند. نتیجه این کار چیزی نیست جز خونریزی مادر. در میان کپیهایبزرگ،14 اوضاع حتی از این هم خطرناکتر است. در اینجا شاهد شومترین عارضۀ بارداری هستیم: پرهاکلامپسی،15 وضعیت مرموزی که مشخصۀ آن فشار خون بالا و تخلیۀ پروتئین در ادرار است. پرهاکلامپسیعامل از دست رفتن جان 12 درصد از مادران در سرتاسر جهان است. اما این تازه شروعگرفتاریهاست.
فهرست بیماریهایتولیدمثلیِ خطرناک برای گونۀ ما، با کندگی جفت (دکولمان جفت)،16 تهوعو استفراغ شدید بارداری، دیابت بارداری، کلستاز17 وسقط جنین شروع شده و همچنان ادامه پیدا میکند. روی هم رفته، تقریبا 15 درصد زناندر دوران بارداری با مشکلاتی دست به گریبانند که جان آنها را به خطر میاندازد. درنبود کمک پزشکی، بیش از 40 درصد زنان در گروههای شکارچی-گردآور هرگز به سن یائسگینمیرسند. حتی امرزوه با وجود پزشکی مدرن، بارداری همچنان عامل مرگ تقریبا 800 زندر سراسر دنیاست.
اکنون با معماییروبروییم. مبنای تضاد ژنتیکی که باعث تبدیل رحم به منطقۀ جنگی میشود در میان گونههایزیادی وجود دارد: آنچه جرقۀ جنگ را میزند این است که مادران میتوانند چندینفرزند از پدران مختلف داشته باشند. اما همانطور که شاهد بودید، این ترتیبات معمولتولید مثل در طبیعت است بیآنکه دردسر چندانی برای دیگر پستانداران به بار آورد. پسچرا ما انسانها تا این حد بدشانس بودهایم؟ و آیا این وضع، ربطی به دیگر ویژگیخارقالعادۀ ما – یعنی رشد شگرفِ مغزمان- دارد؟
در اکثرپستانداران، منبع خون مادر به شکلی ایمن از جنین جداست. شریانهای خون از طریقفیلتری که مادر بر آن کنترل دارد، مواد مغذی را به جنین میرسانند. در اینجا مادرهمچون مستبدی عمل میکند که تنها آنچه مایل باشد را میدهد و لذا دوران بارداری تاحدی زیادی از دستکاریهای [ژنِ] پدر مصون است.
اما در موشها و نخستیسانان، قضیه کاملا فرق میکند.سلولهای مهاجمِ جفت مسیر خود را با هضم سطح آندومتر باز کرده، رگهای مادر راسوراخ میکنند و درون آن طوری انباشته میشوند که شکل آن را به نفع جنین تغییر دهند.خارج از زمان بارداری، شریانهای رحم به شکل باریک و تابداری تا اعماق دیوارۀ آنپیچ میخورد. اما در دوران بارداری سلولهای جفتِ مهاجم برای جلوگیری از انقباض رگهایرحم و به دست آوردن خون بیشتر، رگها را فلج کرده و با پمپاژ هورمونهای رشد،اندازهشان را ده برابر بزرگتر میکنند. این سلولهای جنینی چنان مهاجم و پیشروندهاندکه کلونیهایی از آنها تا آخر عمر در بدن مادر باقی میماند و به اعضای دیگر چون مغزو کبد کوچ میکنند. آنچه در مورد مادربودن کمتر گفته میشود این است که زنان راتبدیل به موجودی ناهمژن18 میکند.
این حجم عظیم خونرسانیشاید توضیح دهد که چرا نخستیسانان مغزهایی پنج تا ده برابر بزرگتر از میانگینپستانداران دارند. از منظر سوختوساز، مغز عضوی بسیار پرهزینه است که بخش اعظم رشدآن پیش از تولد صورت میپذیرد. اگر چنین خونرسانی در کار نبود، جنین چطور میتوانستاز پس هزینۀ مغز برآید؟
با توجه به سرشتتهاجمی و پیشروندۀ بارداری، تعجبی ندارد که رحمِ نخستیسانان به شکلی تکامل یافتهتا به آسانی تن به آن ندهد. پستاندارانی که جفتشان دیوارۀ رحم را نمیشکند ممکناست در هر مرحله از بارداری جنینهای ناخواسته را به آسانی بیندازند یا دوباره جذب کنند. در میان نخستیسانان چنین تمهیدی جفترا از رگهای بزرگ و فلجشده مادر جدا کرده و مادر را در معرض خونریزی شدید قرار میدهد.دلیل اصلی خطرناک بودن سقط جنین، در یک جمله، همین است.
از همین رو، نخستیسانانتمام تلاش خود را میکنند تا رویان را پیش از آنکه اجازۀ لانهگزینی یابد، بسنجند.همچنان که گفتوگو هورمونی ظریفی میان مادر و رویان در جریان است، سلولهای فشردهآندومتر رویان را جدا نگه میدارد. هیگ این گفتگو را مثل «مصاحبه شغلی» میداند.اگر رویان نتواند مادر را متقاعد سازد که فردی کاملا سالم و معمولی است، بیدرنگ عذرشخواسته خواهد شد.
اما رویان چطور مادرشرا متقاعد میکند؟ با نشان دادن نشاط و شهوت خود برای زندگی، یعنی به عبارتی، بابه کارگیری تمام توان خود برای لانهگزینی. و مادر چطور رویان را میسنجد؟ با سختترکردن هرچه بیشتر کار آن. درستاست که جفت برای پیشروی و تهاجم تکامل یافته اما در مقابل آندومتر هم تکامل یافتهتا سخت و متخاصم باشد. از اینرو در میان انسانها تقریبا نیمی از بارداریها، اغلبدر مرحلۀ لانهگزینی، با شکست مواجه میشوند. یعنی آنقدر زود که حتی خود مادر هم ازباردار بودنش باخبر نیست.
تکوین رویان نوعی زورآزمایی19 است و این امر زمینهساز یکی دیگر از ویژگیهای عجیب سیستم تولید مثل نخستیسانان بودهاست: قاعدگی. زنان تنها به این دلیلِ ساده دچار عادتِ ماهیانه میشوند زیرا خلاصشدن از دست جنینی که برای بقا میجنگند چندان آسان نیست. بافتهای سطح آندومتر تاحدی از جریان خون مادر جدا هستند تا بتواند از سیستم گردش خون او در برابر هجومجفتی که هنوز تصمیمی برای پذیرش آن نگرفته محافظت کنند. اما این امر دریافت سیگنالهایهورمونی مادر در درون رحم را با مشکل مواجه میسازد. حال مادر به جای مواجه با خطر فساد بافت آندومتر ودرگیری مدام با رویان، چه میتواند بکند؟ او بعد از هربار تخمکگذاری تمام لایۀپوششی سطح داخل رحم یا همان آندومتر را دور میریزد. با این کار، حتی تهاجمیترین رویانهم پیش از آنکه جا خشک کند، باید موافقت مادر را به دست آورد. در نبود علامتهایهورمونی مدام و قوی از طرف رویان سالم، کل سیستم به طور خودکار تخریب میشود. اینسرانجام تقریبا 30 درصد بارداریهاست.
گفتم که مادر برایارسال سیگنالهای هورمونی به درون رحم با دشواری روبرست. اما زمانی که لانهگزینیبا موفقیت انجام پذیرد، رویان تمام کنترل بافت را در اختیار می گیرد. اینعدم تقارن به دو معناست. اول اینکه مادر دیگر بر میزان مواد مغذی که به جنین ارسالمیشود کنترل ندارد – یعنی کاهش مواد غذایی برای جنین برابر است با کاهش موادغذایی برای بافتهای خودِ مادر. آیا این دسترسی نامحدود به خون مادر کلید تکوینمغز استثنایی نخستیسانان است؟ اتفاقاً به نظر میرسد میان شدت تهاجم و تکوین مغزهمبستگی وجود دارد. حمله به شریانهای مادر در کَپیهای بزرگ20 -کهبزرگترین مغز را در میان نخستیسانان دارند - در مقایسه با دیگر نخستیسانان ازگستردگی و عمیق بیشتری برخوردار است. سلولهای جفتِ انسان – یعنی کَپیای بابزرگترین مغز – زودتر از سایر کَپیهای بزرگ به رگهای خونی مادر حمله کرده و درهمان مراحل اولیۀ تکوین به جنین این اجازه را میدهند تا دسترسی بیسابقهای بهاکسیژن و مواد مغزی داشته باشد. شاید این هم یکی از شوخیهای کوچکِ تکامل است که اگربه خاطر مغزِ بزرگ و ظرفیتهای شناختی و اجتماعی نبود که به ما میبخشد، تعدادبیشتری از ما انسانها از چرخۀ وحشیانۀ تولیدمثل حذف میشدیم. هرچند میتوان تصورکرد که چطور این دو ویژگی در کنار هم به وجود آمدهاند، اما از آنجایی که رحم بهندرت فسیل میشود، هنوز به جزئیات دقیق تکامل جفت دسترسی نداریم و لذا ارتباط میانآن دو از حد حدس و گمان فراتر نمیرود.
دومین پیامد مهمدسترسی مستقیم به مواد مغذی این است که جنین میتواند هورمونهای خود را در جریانخون مادر رها کرده و بنابراین جریان خون را به نفع خود دستکاری کند. این دقیقاً چیزیاست که اتفاق میافتد. البته مادر هم دست به مقابله به مثل میزند. اما همچنان عدمتوازن مهمی باقی است: هرچند جنین آزادانه فراوردههای خود را به درون خون مادر میریزد،مادر چنین دسترسی به جریان خون جنین ندارد. مادر توسط قشاهای جفتی از جنین جدا شدهو لذا پاسخهایش محدود به تنظیم تدافعی هورمونهای بدن خودش است.
با ادامۀ بارداری،جنین برای به دست آوردن مواد غذایی بیشتر، بیش از پیش به تولید هورمونهایی جهتافزایش فشار و قند خون مادر دست میزند. جنین به ویژه تلاش میکند تا مغز مادر را واداربه ترشح یکی از هورمونهای مهم استرس به نام کورتیزول21 کند.کورتیزول سیستم ایمنی بدن مادر را سرکوب میکند و جلوی حملۀ آن به جنین را میگیرد.از آن مهمتر، فشار خون مادر را افزایش میدهد و باعث میشود خون و مواد مغذیبیشتر به سمت جنین حرکت کند.
مادر این دستکاریجنین را نادیده نمیگیرد. در واقع، او پیشدستی کرده و قند خون خود را کاهشمیدهد. علاوه بر این، پروتوئینی تولید میکند تا به هورمونهای جنین بپیوندند وآنها را خنثی کنند. در مقابل، جنین هم بیکار ننشسته و فراوردههای خود را افزایشمیدهد. در هشت ماهگی، تقریبا 25 درصد پروتوئینهای که جنین در هر روز دریافت میکند،حاصل جعل پیامهای هورمونی است. مادر چطور پاسخ میدهد؟ مادر هم تولید هورمونهایشرا افزایش میدهد تا در تقابل با هورمونهای رویان قرار بگیرند و سطح قند و فشارخون را پایین آورند. در طی تمام این دستکاریها و مقابله به مثلها، در اکثر مواقعجنین نهایتاً همان اندازه خون و همان میزان قند که نیاز دارد را به دست میآورد تاهنگام تولد چاق و سلامت باشد. این نمونۀ زندۀ مسابقۀ طنابکشی میان ژنوم پدر ومادر است که هیگ از آن گفته بود. تا زمانی که هر دو طرف، طناب سمت خود را محکم نگهداشته باشند، هیچکس آسیب نمیبیند.
اما اگر اوضاع بهم ریخت چه؟ از شروع قرن بیست و یکم، از پروژهژنوم انسان22 دادههایفراوانی به دست آمده که هنوز بخش اعظم آن برای ما قابلفهم نیست. اما با نگاه کردنبه نشانههای نقشپذیری ژنومیک – یعنی ژنها بسته به اینکه از طرف پدر هستند یامادر، به شکل متفاوتی بیان میشوند – پژوهشگران توانستهاند علل ژنتیکی بسیاری ازبیماریهای دوران بارداری و کودکی را مشخص کنند. اکنون میدانیم که نقشپذیری ژنومیکو نبرد مادر-جنین برآمده از آن، عامل دیابت دوران بارداری،23 سندرم پرادر–ویلی،24 سندروم آنجلمن،25چاقیکودکی و چندین نوع سرطان است. علاوه بر این، برخی پژوهشگران برآنند که ممکن استعوامل فوق زمینهساز شرایط روانی ویرانگری چون اسکیزوفرنی،26 اختلال دوقطبی27 واوتیسم28 باشد. ایان موریسن و همکارانش در سال ۲۰۰۰ پایگاه دادهای مرتبط با 40 ژن نقشپذیرشدهرا جمع آوری کردند. این عدد تا سال 2005 دوبرابر شد و تا 2010 مجددا دو برابرافزایش پیدا کرد. تعیین سازوکارهای ژنتیکی، به خودی خود به درمان بیماریهایپیچیده نمیانجامد اما نخستین گام است در آن مسیر.
شاید مرموزترینبیماری دوران بارداری یعنی پرهاکلامپسی، نمونۀ خوبی باشد از اینکه چطور تشخیصهایپزشکی، تکاملی و ژنتیکی در کنار هم قرار میگیرند. بیش از دو دهۀ پیش، هیگ مدعی شدکه پرهاکلامپسی نتیجۀ اختلال در ارتباط بین مادر و جنین است. در 1998 جنی گریوز29 بابسط این اندیشه، پیشنهاد کرد که شاید بتوان پرهاکلامپسی را بر اساس ناتوانی نقشپذیریژنی تبیین نمود که از مادر به ارث رسیده. ما تنها چند سال است که توانستهایم جزئیاتچگونگی این فرایند را کنار هم قرار دادهایم.
برای روشن شدنموضوع، جنینی را تصویر کنید که مشغول سوراخ کردن مسیر خود به سمت رگهای خونی مادراست. با فرض یکسان بودن بقیه موارد، انبساط رگها در اوایل دورۀ بارداری میتواندبه کاهش فشار خون بیانجامد. در این هنگام، هورمونهای جنینی با افزایش فشار خونمادر، با این اثر مقابله میکنند.
اوایل دورانبارداری چندین هورمون در انبساط رگهای مادر دخیلاند. اما در صورت به هم خوردنتعادل میان این مواد شیمایی، رگها نمیتوانند منبسط شده و در نتیجه به اندازۀکافی اکسیژن به جنین نمیرسد. در چنین شرایطی، گاه جنین به اقدامات شدیدی روی میآوردو با آزادکردن برخی سموم به رگهای مادر آسیبزده و آنها را منقبض میکند تا فشارخون را بالا ببرد. این کار اگر هم به سکته نینجامد، کلیه و کبد مادر را شدیداًدر معرض خطر قرار میدهد: اینها چیزی نیست جز علائم پرهاکلامپسی.
سال 2009 پژوهشگراننشان دادند که ژن H19 که از مادر به ارث میرسد قویاً با پرهاکلامپسی مرتبط است. این درستهمان چیزی است که جنی گریوز پیشبینی کرده بود. H19 در مراحل اولیۀ رشد جفت از اهمیتاساسی برخوردار است. البته میدانیم که تغییرات در چندین ژن مورثی از مادر و چندینژن موروثی از پدر هم احتمالاً در بروز این بیماری دخیلاند. هرچند هنوز مواردزیادی هست که باید روشن شود با این حال این ماجرا نشان میدهد که نهایتا چطور با کمکنظریۀ تکاملی شروع به درک آمیزه پیچیده و سرکش تکوین انسان کردهایم.
به نظر میرسد که مغزو بارداری پرمخاطره ما کاملاً با هم مرتبطاند؛ هرچه نباشد اینها هر دو ویژگیهایمنحصر به فرد بشرند. آیا مردمان باستان هنگام سرودن افسانههایشان حدسی در اینباره زده بودند؟ شاید داستان حوا که با خوردن «میوۀ ممنوعۀ درختِ دانش» محکوم بهتحمل رنج بارداری شد، زمانی تببینی شهودی برای شقاوتی بود که طبیعت برای ما در سر داشت.هرچه باشد، نباید فراموش کرد که تنها راه کاهش رنج و خطر بارداری روبرو شدن با آناست نه گریز از آن. آنچه نیاز داریم دانش بیشتر است، بسی بیشتر.
ترجمه: دکتر عارف عبادی
مدیر رسانهی اشتباه میمون
[1] Suzanne Sadedin زیستشناس تکاملی که در دانشگاه هاروارد، دانشگاه تنسی،دانشگاه موناش و دانشگاه کاتولیکلون فعالیت داشته است
[2] Madonna and Child نقاشی ازهنرمند ایتالیایی دوچو دی بوانینسه(1318م-1255م)
[3] Mammalianchildren
[4] Endometrium لایهای پوششیاست که سطح داخلی رَحِم را میپوشاند و بعضاْ به آن درونزهدان هم میگویند
[5] Robert WilliamJohnstone (1879-1969) پزشک متخصص زنان و زایمان اهل اسکاتلند
[6] Implantation zone به محلی گفته میشود که تودۀ بلاستوسیست به دیوارۀ رحم میپیوندد
[7] Trophoderm یا تندهپرور به لایه بیرونی بلاستوسیست پستانداران گفته میشودکه مواد غذایی را برای رویان فراهم آورده و به لانهگزینی آن کمک میکند
[8] RobertTrivers
[9] DavidHaig
[10] Theory of genomic imprinting
[11] Penis-like
[12] Primates
[13] Fallopian tube لوله فالوپیا لوله رحم دو لوله ساده است که در دو طرف انتهایفوقانی رحم قرار دارند. انتهای این لوله از طرف تخمدان باز است و تخمکها از اینطریق به رحم میروند
[14] Great apes
[15] Preeclampsia
[16] Placental abruption
[17] Cholestasis
[18] Chimera درافسانههاییونانی «کیمرا» هیولایی بود کهسر شیر داشت و بدن بز و دم افعی و از دهانش آتش میبارید. امروزه در ژنتیک به آن«ناهمژن» میگوییم یعنی جانداری سلولهای آن از دو یا چند ژنوتیپ مجزا ساخته شدهباشد
[19] Trialof strength
[20] Great apes
[21] Cortisol
[22] HumanGenome Project
[23] Gestationaldiabetes
[24] Prader-WilliSyndrome
[25] AngelmanSyndrome
[26] Schizophrenia
[27] Bipolardisorder
[28] Autism
[29] JennyGraves