در درس قبل با ديدگاه پيامبران و مؤمنان درباره. مرگ و آينده. انسان آشنا شديم. پيامبران الهي،
مرگ را گذرگاهي به سوي حيات برتر در جهان آخرت مي دانند و ايمان به زندگي در جهان ديگر را، در
کنار توحيد و يکتاپرستي سرلوحه. دعوت خود قرار داده اند.
در مقابلِ دعوت پیامبران برای ایمان به جهان آخرت، گروهی به آن ایمان آورده و گروهی آن را
بعید دانسته و انکار کرده اند.
پيامبران الهي، نه تنها امکانِ وجود جهان ديگر را اثبات مي کردند، بلکه با استدلال هاي مختلف
وجود آن را ضروري مي دانستند.
به راستی پیامبران الهی، با چه دلایلی امکان معاد را اثبات می کردند؟
با چه استدلا لهایی ضرورت معاد را تبیین می نمودند؟
دفع خطر احتمالی
نگاهی کوتاه به زندگی روزمرهٔ انسان ها نشان می دهد که انسان در مواقعی که احتمال خطر یا
خسارتی در میان باشد، سعی می کند جلوی خسارت احتمالی را بگیرد و از خطری که ممکن است
پیش آید، بگریزد. در چنین شرایطی حتی اگر شخصی دیوانه یا دروغگو، که در شرایط عادی گفتهٔ او
برایمان اعتباری ندارد، به ما خبری بدهد؛ مثلاً خبر از وجود سمی در غذای ما دهد، این اعلام خطر
را نادیده نمی گیریم و احتیاط می کنیم. همهٔ ما در ای نگونه موارد از یک قانون عقلی پیروی می کنیم که مي گويد دفع خطر احتمالی، لازم است
حال اگر با خبری مواجه شویم که از قطع یترین خبرهاست، با آن چگونه برخورد می کنیم؟ آن هم
خبری که دربارهٔ زندگی جاودانی ماست.
پیامبران عاقل ترین و راستگوترین مردمان در طول تاریخ بوده اند. آنان با قاطعیت کامل از وقوع
معاد خبر داده اند و نسبت به آن هشدار داده اند. همهٔ آنان پس از ایمان به خدا، ایمان به آخرت را
مطرح کرده اند و آن را لازمهٔ ایمان به خدا دانست هاند. در قرآن کریم نیز بعد از یکتاپرستی، دربارهٔ هیچ
موضوعی به اندازهٔ معاد سخن گفته نشده است.
اگر به فرض در اثبات معاد، هیچ دلیلی جز همین خبر پیامبران نداشته باشیم، تکلیف ما در برابر این
خبر چیست؟ ما که برای فرار از خطرهای کوچک احتمالی، سخن هر کسی را می پذیریم، چگونه می توانیم
وقتی که پای سعادت یا شقاوت ابدی ما در میان است، با بی توجّهی از کنار این خبر بگذریم؟
قرآن کریم با تأکید فراوان اعلام می کند:
اَللّٰهُ لا الٰهَ الّ هُوَ لَیَجمَعَنَّکُم الیٰ یَومِ الِقیامَِة
لا رَیبَ فیِه وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللِّٰه حَدیثًا
خداوند کسی است که هیچ خدایی جز او نیست او قطعاً شما را در روز قیامت جمع می کند
که شکی در [وقوع] آن نیست و چه کسی در سخن از خدا راستگوتر است؟
نساء، 8
قرآن کریم تنها به خبر دادن از آخرت قناعت نکرده، بلکه بارها با دلیل و برهان آن را ثابت
کرده است. استدلال های قرآن در این زمینه را می توان به دو دستهٔ اصلی تقسیم کرد. دستهٔ اول استدلال هایی هستند که امکان معاد را ثابت می کنند و آن را از حالت امری بعید و غیر ممکن خارج می سازند و دسته دیگر، استدلال هایی هستند که ضرورت معاد را به اثبات مي رسانند.
الف( استدلال هایی که بر امکان معاد دلالت دارند:
یکی از دلایلی که سبب می شود عده ای دست به انکار معاد بزنند، این است که چنان واقعهٔ بزرگ
و با عظمتی را با قدرت محدود خود می سنجند و چون آن را امری بسیار بعید می یابند، به انکار آن
می پردازند. حال آن که بعید بودن چیزی برای انسان هرگز دلیل بر غیرممکن بودن آن نیست. از این رو،
قرآن یکی از انگیزه های انکار معاد را نشناختن قدرت خدا معرفی می کند و دلایل و شواهد زیادی می آورد
تا نشان دهد معاد امری ممکن و شدنی است و خداوند بر انجام آن تواناست؛ مانند:
1 اشاره به پیدایش نخستین انسان:در برخی آیات قرآن، خداوند توجه منکران معاد را
به پیدایش نخستین انسان جلب می کند و توانایی خود در آفرینش آن را تذکر می دهد. در این آیات بیان
می شود که همان گونه که خداوند قادر است انسان را در آغاز خلق کند، می تواند بار دیگر نیز او را
زنده کند.
و برای ما مثلی زد، درحالی که آفرینش نخستین خود را فراموش کرده بود، گفت: کیست که این استخوان های پوسیده را دوباره زنده کند؟ بگو همان خدایی که آنها را برای نخستین بار آفرید و او به هر خلقتی داناست
2 اشاره به نمونه هایی از زنده شدن مردگان:قرآن برای این که قدرت خدا را به صورت
محسوس تری در این زمینه نشان دهد، ماجراهایی را نقل می کند که در آنها به ارادهٔ خداوند مردگانی
زنده شده اند. از آن جمله می توان به ماجرای عُزَیر نبی اشاره کرد:
عُزَیر یکی از پیامبران بن یاسرائیل بود. او در سفری از کنار روستای ویرانی عبور می کرد.
استخوا نهای متلاشی و پوسیدهٔ ساکنان آن روستا از لابه لای خراب هها پیدا بود. با دیدن این استخوان ها
این سؤال در ذهن عزیر شکل گرفت که به راستی خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده
م یکند؟ خداوند، جان وی را در همان دم گرفت و بعد از گذشت صد سال دوباره او را زنده کرد.
سپس خطاب به او گفت:
ای عزیر، چه مدت در این بیابان خوابیده ای؟
عزیر گفت: یک روز یا نصف روز.
خداوند فرمود: تو صد سال است که اینجا هستی. به الاغی که سوارش بودی و غذایی که همراه
داشتی، نگاه کن و ببین چگونه الاغ پوسیده و متلاشی شده؛ اما غذایت پس از صدسال سالم مانده و فاسد
نشده است. و اینک ببین که خداوند چگونه اعضای پوسیده و متلاشی شده الاغ را دوباره جم عآوری و
زنده می کند.
عزیر به چشم خود زنده شدن الاغ را دید و گفت: می دانم که خدا بر هر کاری توانا است
3 اشاره به نظام مرگ و زندگی در طبیعتدر برخی آیات قرآن، زندگی بعد از مرگ به
عنوان یک جریان رایج در جهان طبیعت معرفی شده است و از کسانی که با ناباوری به معاد نگاه می کنند
می خواهد تا به مطالعهٔ جریان همیشگی تبدیل زندگی به مرگ و بالعکس، در طبیعت بپردازند تا این مسئله
را بهتر درک کنند. فرارسیدن بهار، رستاخیز طبیعت است که نمونه ای از رستاخیز عظیم نیز هست.
خداست که بادها را می فرستد تا ابر را برانگیزند. سپس آن ابر را به سوی سرزمینی مرده برانیم و آن زمین مرده را بدان [وسیله] پس از مرگش زندگی بخشیدیم. زنده شدن قیامت نیز چنین است
ب) استدلال هایی که بر ضرورت معاد دلالت دارند:
قرآن نه تنها معاد را امری ممکن می داند، بلکه وقوع آن را نیز امری ضروری و واقع نشدن آن
را امری محال و ناروا معرفی می کند. از جمله دلایلی که قرآن برای ضرورت معاد بر آنها تأکید کرده
است، عبارت اند از:
1 حکمت الهی: حکیم کسی است که کارهایش هدفمند است و به نتایج صحیح و درست
منتهی می شود. بنابراین، خدایی که حکیم است، کار بیهوده نمی کند؛ زیرا کار عبث و بیهوده از جهل و
نادانی سرچشمه می گیرد. خداوند حکیم هر موجودی را برای هدف شایست های خلق می کند و امکانات
رسیدن به آن هدف را هم به او عطا می کند. اگر خداوند تمایلات و گرای شهایی را در موجودات قرار داده، پاسخ مناسب آن را هم پی شبینی کرده است؛ به طور مثال، در مقابل احساس تشنگی و گرسنگی
حیوانات، آب و غذا را آفریده تا بتوانند تشنگی و گرسنگی خود را برطرف کنند.
حال اگر به وجود آدمی توجه کنیم، می بینیم که هر انسانی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از
نابودی گریزان است و بسیاری از کارهای خود را برای حفظ بقای خود انجام می دهد. همچنین هر
انسانی خواستار همهٔ کمالات و زیبای یهاست و این خواستن هیچ حدی ندارد.
اما دنیا و عمر محدود انسا نها پاس خگوی ای نگونه خواسته ها نیست؛ بنابراین باید جای دیگری
باشد که انسان به خواسته هایش برسد. اگر بعد از این دنیا، زندگی ای نباشد، در این صورت باید گفت
خداوندگرایش به زندگی جاوید را در وجود انسان قرار داده و سپس او را در حالی که مشتاق حیات
ابدی است، نابود می کند! آیا این کار با حکمت خداوند سازگار است؟!
علاوه بر این، اگر بناست با این همه استعدادها و سرمایه های مختلفی که خداوند در وجود
ما قرار داده است، خاک شویم و معادی هم نباشد، این سؤال مطرح می شود که دلیل آفریدن این
استعدادها و سرمای هها در درون ما چه بوده است؟ ما که از همان ابتدا خاک بودیم، پس دلیل این آمدن
و رفتن چه بود؟ آیا بر این اساس آفرینش انسان و جهان بی هدف و عبث نخواهد بود؟
اَفَحَسِبتُم اَ نَّما خَلَقناکُم عَبَثًا وَ اَ نَّکُم الَینا لا تُرجَعونَ
مؤمنون، 11
2 عدل الهی: عدل یکی از صفات الهی است. خداوند عادل است و جهان را بر عدل استوار ساخته است.
زندگی انسان ها نیز داخل این نظام عادلانه قرار دارد؛ از ای نرو، خداوند وعده داده است که
هرکس را به آنچه استحقاق دارد برساند و حق کسی را ضایع نکند.
اما زندگی انسان در دنیا به گون های است که امکان تحقق این وعده را نمی دهد؛ زیرا:
الف) پاداش بسیاری از اعمال، مانند شهادت در راه خدا، در دنیا امکا نپذیر نیست.همچنین
پاداش کسی که کارهای نیک فراوانی دارد و به جمع زیادی از انسا نها خدمت کرده است، با توجه به
عمر محدودی که دارد، میسر نیست.
ب) مجازات بسیاری از کسانی که به دیگران ستم کرد هاند، در این دنیا عملی نیست. برای مثال،
مجازات کسی که افرادی را به قتل رسانده یا مانع رشد استعدادهای بسیاری از انسا نها شده است،
در این جهان ممکن نیست و اگر جهان دیگری نباشد، که ظالم را به مجازات واقع یاش برساند و حق مظلوم را بستاند، بر نظام عادلانهٔ خداوند ایراد وارد می شود.
اَم نَجعَلُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّاِلحاتِ
کَالمُفسِدینَ فی الا رَضِ اَم نَجعَلُ المُتَّقینَ کَالفُجّار
آیا ما آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند
با تباهکاران یکسان قرار خواهیم داد؟ آیا متقین را مانند ناپاکان و بدکاران قرار خواهیم داد؟
ص، 27 و 28
دانلود بخش های کتاب دینی دهم
دانلود کتاب کامل دینی دهم